تحريف نماز


«وَ ما كانَ صَلوتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ اِلا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً». [1] .

قرآن عمل اين اولياء را كه خودشان را صاحب اختيار مي دانستند، نشان مي دهد كه با كعبه چه كردند. ابراهيم عليه السلام به دستور خدا خانه را ساخت و خداوند در ضمن آيه اي فرمود خانه ي مرا پاكيزه كنيد براي طواف كنندگان، براي توحيد و عبادت خداي يگانه. سرنوشت اين را به كجا كشاندند؟ «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ اِبْراهيمَ مُصَلّي». [2] .

يكي از كارهائي كه بايد انجام مي شد نماز بود. آن قدر از سر و ته آن زدند و بر آن افزودند كه به صورت سوت كشيدن و كف زدن درآمد. و حال آنكه عبادتها «توقيفي» هستند يعني در عبادت خدا، از نظر كيفيت و كميت نبايد اعمال سليقه شود، بلكه بايد همان طور كه براي ما بيان كرده اند، بدون كم و زياد اجرا شود. چون و چرا بردار نيست. اينكه عده اي عربي بخوانند، عده اي فارسي، عده اي تركي، و خلاصه هر كس به زبان ملي خود بخواند [اعمال سليقه است]. يا بگوييم در مسافرتها، قديم نماز دو ركعتي بوده ولي اكنون چون با هواپيما مسافرت مي كنند بايد چهار ركعتي بخوانند زيرا اين سفر مشقت ندارد. اگر در عبادتها سليقه را دخالت بدهيم به تدريج چيزي از آب درمي آيد كه مصداق اين شعر مي شود:



بس كه ببستند بر او برگ و ساز

گر تو ببيني نشناسيش باز



نمازي كه به شكل سوت كشيدن مي خواندند، يك مرتبه اين طور نشد بلكه اول



[ صفحه 219]



يك گوشه ي آن را تغيير دادند بعد گوشه ي ديگر، و همين طور. در طول نسلهاي متوالي به اين شكل درآمد، زيرا هر نسلي از نسل قبل خبر ندارد [و فكر مي كند آنچه به دستش رسيده از اول به همين صورت بوده است]. بعد از چندين نسل به چيزي شبيه مي شود كه با اصل آن شباهتي ندارد.

راجع به اين كه قرآن و نماز را مثلا به فارسي بخوانند، ذكر تجربه اي كه خارجيها در مورد ترجمه ي پي در پي يك جمله به زبانهاي مختلف كرده اند بي فايده نيست. اگر سخني مثلا به زبان فارسي باشد و كسي آن را به زبان عربي ترجمه كند، بعد تركي، انگليسي، فرانسه، آلماني، روسي و... تجربه كرده اند ديده اند از جمله ي اول يك ذره در جمله ي چهلم باقي نيست.

ممكن است بپرسيد چرا انسان در بعضي مسائل، فهميده يا نفهميده بايد متعبد باشد، مانند اخفات نماز ظهر؟ البته فلسفه دارد، تأمل بكن، اما هيچ وقت فكر نكن كه به خاطر فلسفه انجام مي دهي، بلكه بگو انجام مي دهم و سعي مي كنم بيشتر بفهمم. نمازي كه ابراهيم عليه السلام مي خواند به صورت كف زدن نبود، تدريجا به اين صورت بدعت درآمد. قرآن مي گويد متوليان كعبه نمازشان بجز سوت كشيدن و كف زدن چيز ديگري نيست. عذاب الهي را بچشند به موجب كفر و عنادي كه در مقابل حق و حقيقت داشتند. [3] .


پاورقي

[1] سوره انفال، آيه 35.

[2] سوره ي بقره، آيه ي 125. (و دستور داده شد كه مقام ابراهيم را جايگاه پرستش خدا قرار دهيد).

[3] آشنايي با قرآن، ص 42، 43، 44.


بازگشت