نظافت


در اسلام يك خصوصيتي هست و آن اين است كه با اين كه روح عبادت ارتباط و پيوند بنده با خدا و شكستن ديوار غفلت و توجه به خداست اما نكته جالب اين است كه اسلام به عبادت شكل داده و به شكل هم نهايت اهميت را داده و در آن شكل نيز يك سلسله برنامه هاي تربيتي را در لباس عبادت وارد كرده است. مثلا از



[ صفحه 201]



نظر اين كه قلب انسان مي خواهد متوجه خدا باشد اين چه اثري دارد كه بدن انسان پاك باشد يا نباشد؟ «اِنَّ اللّهَ يَنْظُرُ الي قُلوبِكُم وَ لا يَنظُرُ اِلي صُورِكُمْ» [1] ما كه با بدن نمي خواهيم پيش خدا برويم، حالا بدنمان پاك باشد يا نباشد، ما با دل مي خواهيم پيش خدا برويم، دلمان بايد پاك باشد. ولي اسلام وقتي كه عبادت را تشريع مي كند، چون مي خواهد مخصوصا عبادت هم يك اثر خاصي از نظر تربيتي داشته باشد، چيزي را كه به عبادت ربط زيادي ندارد ولي در تعليم و تربيت مؤثر است، در لباس عبادت- اعم از واجب و مستحب- پياده مي كند و در ضمن آن مي گنجاند، مثل مسأله ي غسل، مسأله ي وضو، دائم الوضو بودن، دائم الطهاره بودن- كه يكي از سنتهاي اسلامي است- و غسلهاي مستحبي به عناوين مختلف. به هرحال اسلام مي گويد به نماز كه مي ايستيد بدن و جامه تان پاك باشد. اين خود يك برنامه ي نظافت است در ضمن عبادت. [2] .

اسلام آخرت را در متن دنيا و دنيا را در متن آخرت قرار داده است. مثلا به نماز نظر بكنيم، جنبه ي اخروي خالصش همين است كه انسان بياد خدا باشد، خوف خدا داشته باشد. براي حضور قلب و توجه به خدا كه اينهمه آداب ضرورت ندارد، برو وضو بگير، شستشو بكن، خودت را پاكيزه بكن، مگر براي نزد خدا رفتن شستشو كردن هم تأثير دارد؟ از نظر پيش خدا رفتن تأثير ندارد كه صورت انسان شسته باشد يا نه، ولي خداوند مي گويد وقتي مي خواهي نماز بخواني «اِذا قُمْتُمْ اِلَي الصَّلوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَيْدِيَكُمْ اِلَي الْمَرافِق» [3] وقتي كه مي خواهي به نماز بايستي اول وضو بگير، صورتت را بشوي، دستهايت را بشوي، بعد مشغول نماز شو.

ما مي بينيم نظافت را با عبادت توأم كرده است. «وَ اِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»! اگر جنب هستي بايد تمام بدنت را شستشو دهي، اينجا نظافت مقرون به عبادت است. [4] .



[ صفحه 202]




پاورقي

[1] الجامع الصغير، ج 1، ص 74، با تفاوت در عبارت. حديث از رسول اكرم است.

[2] تعليم و تربيت، ص 187- 186.

[3] سوره مائده، آيه ي 6.

[4] گفتارهاي معنوي، ص 68.


بازگشت