عبادت رسول خدا


پس از ازدواج با خديجه دوره ي تحنف و دوره ي عبادتش شروع مي شود. آن حالت تنهايي يعني آن فاصله روحي اي كه او با قوم خودش پيدا كرده است، روز به روز زيادتر مي شود. ديگر اين مكه و اجتماع مكه، گوئي روحش را مي خورد. حركت مي كند تنها در كوههاي اطراف مكه راه مي رود، تفكر و تدبر مي كند. خدا مي داند كه چه عالمي دارد، ما كه نمي توانيم بفهميم. در همين وقت است كه غير از آن كودك يعني علي عليه السلام كس ديگر، همراه و مصاحب او نيست.

ماه رمضان كه مي شود در يكي از همين كوههاي اطراف مكه - كه در شمال شرقي اين شهر است و از سلسله كوههاي مكه مجزا و مخروطي شكل است - به نام كوه «حرا» كه بعد از آن دوره اسمش را گذاشتند جبل النور ( كوه نور) خلوت مي گزيند. شايد خيلي از شما كه به حج مشرف شده ايد اين توفيق را پيدا كرده ايد كه به كوه حرا و غار حرا برويد. و من دوبار اين توفيق نصيبم شده است و جزء آرزوهايم اين است كه مكرر در مكرر اين توفيق نصيبم شود. براي يك آدم متوسط حداقل يك ساعت طول مي كشد كه از پائين دامنه اين كوه برسد به قله ي آن، و حدود سه ربع هم طول مي كشد تا پائين بيايد.

ماه رمضان كه مي شود اصلا به كلي مكه را رها مي كند و حتي از خديجه هم دوري مي گزيند. يك توشه ي خيلي مختصر، آبي، ناني با خودش برمي دارد و مي رود به كوه حرا و ظاهرا خديجه هر چند روز يك مرتبه كسي را مي فرستاد تا مقداري آب



[ صفحه 192]



و نان برايش ببرد. تمام اين ماه را به تنهايي در خلوت مي گذراند. البته گاهي فقط علي عليه السلام در آنجا حضور داشته و شايد هميشه علي عليه السلام بوده، اين را من الآن نمي دانم. قدر مسلم اين است كه گاهي علي عليه السلام بوده است، چون مي فرمايد:

«وَ لَقَدْ جَاوَرْتُ رَسوُلَ اللّه صلي الله عليه و آله و سلم بِحَراءَ حِينَ نُزُولِ الْوَحْيِ».

«آن ساعتي كه وحي نزول پيدا كرد من آنجا بودم».

از آن كوه پائين نمي آمد و در آنجا خداي خودش را عبادت مي كرد. اين كه چگونه تفكر مي كرد، چگونه به خداي خودش عشق مي ورزيد و چه عوالمي را در آنجا طي مي كرد، براي ما قابل تصور نيست. [1] .

پس از بعثت نيز، پاره اي از شب، گاهي نصف، گاهي ثلث و گاهي دو ثلث شب را به عبادت مي پرداخت. با اين كه تمام روزش خصوصا در اوقات توقف در مدينه در تلاش بود، از وقت عبادتش نمي كاست. او آرامش كامل خويش را در عبادت و راز و نياز با حق مي يافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و يا ترس از جهنم نبود؛ عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزي يكي از همسرانش گفت: تو ديگر چرا آنهمه عبادت مي كني؟ تو كه آمرزيده اي! جواب داد: آيا بنده ي سپاسگزار نباشم؟

بسيار روزه مي گرفت. علاوه بر ماه رمضان و قسمتي از شعبان، يك روز در ميان روزه مي گرفت. دهه ي آخر ماه رمضان بسترش بكلي جمع مي شد و در مسجد معتكف مي گشت و يكسره به عبادت مي پرداخت، ولي به ديگران مي گفت: كافي است در هر ماه سه روز روزه بگيريد. مي گفت: به اندازه ي طاقت عبادت كنيد؛ بيش از ظرفيت خود بر خود تحميل نكنيد كه اثر معكوس دارد. با رهبانيت و انزوا و گوشه گيري و ترك اهل و عيال مخالف بود. بعضي از اصحاب كه چنين تصميمي گرفته بودند مورد انكار و ملامت قرار گرفتند. مي فرمود: بدن شما، زن و فرزند شما و ياران شما همه حقوقي بر شما دارند و مي بايد آنها را رعايت كنيد.

در حال انفراد، عبادت را طول مي داد؛ گاهي در حال تهجد ساعتها سرگرم بود؛



[ صفحه 193]



اما در جماعت به اختصار مي كوشيد، رعايت حال اضعف مأمومين را لازم مي شمرد و به آن توصيه مي كرد. [2] .


پاورقي

[1] سيري در سيره نبوي، ص 275.

[2] مقدمه اي بر جهان بيني، ص 275.


بازگشت