نماز و شهادت


در روز عاشورا شنيده ايد و مي دانيد كه شهادتها اغلب بعدازظهر صورت گرفت يعني تا ظهر عاشورا غالب صحابه اباعبدالله و تمام بني هاشم و خود اباعبدالله كه بعد از همه شهيد شدند، زنده بودند. فقط در حدود سي نفر از اصحاب اباعبدالله در يك جريان تيراندازي كه به وسيله دشمن انجام شد، قبل از ظهر بخاك افتادند و شهيد شدند و الا باقي ديگر تا ظهر عاشورا در قيد حيات بودند.



[ صفحه 180]



مردي از اصحاب اباعبدالله يك وقت متوجه شد كه الان اول ظهر است، آمد عرض كرد يا اباعبدالله! وقت نماز است، و ما دلمان مي خواهد براي آخرين بار نماز جماعتي با شما بخوانيم. اباعبدالله نگاهي كرد، تصديق كرد كه وقت نماز است، مي گويند اين جمله را فرمود:

«ذكرت الصلوة يا ذكرت الصلوة» اگر (ذكرت الصلوة) باشد، يعني نماز بيادت افتاد. اگر (ذكرت) باشد يعني نماز را بياد ما آوردي.

«ذكرت الصلوة جعلك اللّه من المصلّين» نماز را ياد كردي، خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. مردي كه سر بر كف دست گذاشته است يك چنين مجاهدي را امام دعا مي كند كه خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد، ببينيد نمازگزار واقعي چه مقامي دارد، فرمود: بله نماز مي خوانيم، همانجا در ميدان جنگ نماز خواندند، نمازي كه در اصطلاح فقه اسلامي «نماز خوف» ناميده مي شود. نماز خوف مثل نماز مسافر دو ركعت است، نه چهار ركعت، يعني انسان اگر در وطن هم باشد باز بايد دو ركعت بخواند، براي اين كه مجال نيست، در آنجا بايد مخفف خواند، چون اگر همه به نماز بايستند وضع دفاعيشان بهم مي خورد، موظف هستند در حال نماز، نيمي از سربازان در مقابل دشمن بايستند و نيمي به امام جماعت اقتدا بكنند، امام جماعت يك ركعت را كه خواند صبر مي كند تا آنها يك ركعت ديگر خودشان بخوانند، بعد آنها مي روند، پست را از رفقاي خودشان مي گيرند در حاليكه امام همين طور منتظر نشسته يا ايستاده است، بعد سربازان ديگر مي آيند و نماز خودشان را با ركعت دوم امام مي خوانند.

اباعبدالله چنين نماز خوفي خواند ولي وضع اباعبدالله يك وضع خاصي بود بطوري كه چندان از دشمن دور نبودند، لهذا آن عده اي كه مي خواستند دفاع كنند نزديك اباعبدالله ايستاده بودند و دشمن بي حياي بي شرم حتي در اين لحظه هم آنها را راحت نگذاشت، در حاليكه اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تيراندازي كرد، دو نوع تيراندازي؛ هم تير زبان! يكي فرياد كرد: حسين نماز بخوان، نماز تو فايده اي ندارد، تو بر پيشواي زمان خودت يزيد، ياغي هستي، لذا نماز تو



[ صفحه 181]



قبول نيست! و هم تيرهايي كه از كمانهاي معمولي خودشان پرتاب مي كردند. بطوريكه يكي دو نفر از صحابه ي حضرت اباعبدالله كه خودشان را براي ايشان سپر قرار داده بودند، روي خاك افتادند، يكي از آنها «سعيد بن عبدالله حنفي» به حالي افتاد كه وقتي نماز اباعبدالله تمام شد، ديگر نزديك جان دادنش بود، آقا خودشان را ببالين او رساندند وقتي به بالين او رسيدند، او جمله عجيبي گفت، عرض كرد: «يا اباعبدالله! اوفيت» آيا من حق وفا را بجا آوردم؟ مثل اين كه هنوز هم فكر مي كند كه حق حسين آن قدر بزرگ و بالاست كه اين مقدار فداكاري هم شايد كافي نباشد. اين بود نماز اباعبدالله در صحراي كربلا. اباعبدالله در اين نماز تكبير گفت، ذكر گفت، «سبحان الله» گفت، «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» گفت، ركوع و سجود كرد. دو سه ساعت بعد از اين براي حسين عليه السلام نماز ديگري پيش آمد، ركوع ديگري پيش آمد، سجود ديگري پيش آمد، بشكل ديگري ذكر گفت. اما ركوع اباعبدالله آن وقتي بود كه تيري به سينه مقدسش وارد شد و اباعبدالله مجبور شد تير را از پشت سر بيرون بياورد...

آيا مي دانيد سجود اباعبدالله به چه شكلي بود؟ سجود بر پيشاني نشد چون اباعبدالله قهرا از روي اسب به روي زمين افتاد، طرف راست صورتش را روي خاك هاي گرم كربلا گذاشت، ذكر اباعبدالله اين بود:

«بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله». [1] .


پاورقي

[1] گفتارهاي معنوي، ص 99، 96.


بازگشت