نماز و زكات


آيه ي كريمه ي: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ و رَسُولُهُ وَ الّذينَ امَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصّلاةَ و يُؤْتُونَ الزّكاةَ و هُم راكِعون». [1] .

ولي تان خداست و فرستاده اش و آنان كه ايمان آورده اند كه نماز را به پا مي دارند و زكات را در حال ركوع ادا مي كنند».

به اتفاق فريقين در مورد علي عليه السلام نازل گشته. طبري روايات متعددي را در اين باره نقل مي كند [2] و زمخشري كه از اكابر علماي اهل تسنن است به طور

جزم مي گويد:

«اين يك آيه در شأن علي نازل شده و سر اين كه لفظ جمع آمده با اين كه مورد نزول آن يك مرد بيش نبوده اين است كه مردم را به اينچنين فعلي ترغيب كند و بيان دارد كه مؤمنان بايد اينچنين سيرت و سجيه اي را كسب كنند و اينچنين بر خير و احسان و دستگيري از فقيران ساعي و حريص باشند و حتي با نمازي نيز تأخير نيندازند (يعني با اين كه در نمازند و موضوع زكات پيدا مي شود تأخير



[ صفحه 177]



نكرده و در حال نماز انجام وظيفه مي كنند)». [3] .

فخر رازي نيز كه همچون زمخشري از اكابر اهل سنت و جماعت است مي گويد:

«اين آيه در شأن علي نازل گشته علما نيز اتفاق كرده اند كه اداي زكات در حال ركوع واقع نشده جز از علي [4] . [5] .

و اما مسأله ي اين كه چرا در حال ركوع اينچنين شد؟ اين ايراد را افرادي از قدما مثل فخر رازي گرفته اند كه علي عليه السلام هميشه در حال نماز آن چنان از خود بيخود بود كه توجه به اطراف پيدا نمي كرد. چگونه شما مي گوئيد كه در حال نماز اين طور شد؟ جواب اين است كه اولا اين كه علي عليه السلام در نماز از خود بيخود مي شد، يك حقيقتي است اما اينجور نيست كه همه ي حالات اولياي الهي، هميشه مثل همديگر بوده است. خود پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هر دو حال برايش نقل شده؛ گاهي در حال نماز يك حالت جذبه اي پيدا مي كرد كه اصلا طاقت نمي آورد كه اذان تمام شود، مي گفت: «ارحنا يا بلال»! زود [باش] كه شروع كنيم به نماز. گاهي هم در حال نماز بود، سر به سجده مي گذاشت، امام حسن يا امام حسين يا نوه ي ديگرش مي آمد روي شانه اش سوار مي شد و حضرت با آرامش صبر مي كرد كه اين بچه نيفتد، سجده اش را طول مي داد تا اين كه او بلند شود. [6] .

مطلب ديگري كه عرفاني است اين است كه آنها كه روي مذاقهاي عرفاني سخن مي گويند معتقدند كه اگر انجذاب خيلي كامل شد، در آن، حالت برگشت است يعني شخص در عين اينكه مشغول به خدا هست، مشغول به ماوراء هم هست. آنها اين طور مي گويند و من هم اين حرف را قبول دارم ولي در اين جلسه شايد خيلي قابل قبول نيست كه ما بخواهيم عرض بكنيم. مثل مسأله ي خلع بدن است. افرادي كه



[ صفحه 178]



تازه به اين مرحله مي رسند، يك لحظه اي، دو لحظه اي، يك ساعتي خلع بدن مي كنند. بعضي افراد در همه ي احوال در حال خلع بدنند. (البته من معتقد هستم و ديده ام) مثلا الان با ما و شما نشسته اند و در حال خلع بدن هستند. به نظر آنها آن حالتي كه در وقت نماز تير را از بدنش بيرون بكشند و متوجه نشود، ناقص تر از آن حالتي است كه در حال نماز توجه به حال فقير دارد، نه اين كه در اينجا از خدا غافل است و به فقير توجه كرده، بلكه آن چنان توجه به خدايش كامل است كه در آن حال تمام عالم را مي بيند. پس بنابراين با اين قرائن نمي شود اين ها را رد كرد. [7] .


پاورقي

[1] سوره مائده، آيه ي 55.

[2] تفسير طبري، ج 6، ص 288، 289.

[3] الكشّاف (چاپ مصر، سال 1373)، ج 1، ص 505.

[4] التّفسير الكبير (طبع مصر، سال 1357)، ج 12، ص 30.

[5] مجموعه آثار، ج 3، ( ولاءها و ولايتها)، ص 268.

[6] امامت و رهبري، ص 180.

[7] امامت و رهبري، ص 181.


بازگشت