ياد حق


ريشه ي همه ي آثار معنوي اخلاقي و اجتماعي كه در عبادت است در يك چيز است: ياد حق و غير او را از ياد بردن. قرآن كريم در يك جا به اثر تربيتي و جنبه ي تقويتي روحي عبادت اشاره مي كند و مي گويد: «نماز از كار بد و زشت بازمي دارد» و در جاي ديگر مي گويد: «نماز را براي اين كه به ياد من باشي به پادار» اشاره به اين كه انسان كه نماز مي خواند و در ياد خداست همواره در ياد دارد كه ذات دانا و بينايي مراقب اوست و فراموش نمي كند كه خودش بنده است.

ذكر خدا و ياد خدا كه هدف عبادت است، دل را جلا مي دهد و صفا مي بخشد و آن را آماده ي تجليات الهي قرار مي دهد، علي درباره ي ياد حق كه روح عبادت است چنين مي فرمايد:

«اِنَّ اللّهَ تَعالي جَعَلَ الذّكرَ جَلاءً لِلْقلوبِ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الْوَقَرةِ و تُبصِرُبِهِ بَعدَ الْعِشوَةِ وَ تَنقادُ بِهِ الْمُعانَدَةِ وَ ما بَرِحَ لِلّه عَزَّت آلائُهُ فِي الْبُرهةِ بَعد البُرهَةِ وَ فِي زمانِ الْفَتَراتٍ عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم وَ كَلَّمَهُم في ذاتِ عُقُولِهِمْ» [1] .

«خداوند ياد خود را صيقل دلها قرار داده است، دلها بدين وسيله از پس كري، شنوا و از پس نابينائي، بينا و از پس سركشي و عناد، رام مي گردند؛ همواره چنين بوده و هست كه خداوند متعال در هر برهه اي از زمان و در زمانهايي كه پيامبري در ميان مردم نبوده است بندگاني داشته و دارد كه در سر ضمير آنها با آنها راز مي گويد و از راه عقلهايشان با آنان تكلم مي كند».

در اين كلمات خاصيت عجيب و تأثير شگرف ياد حق در دلها بيان شده است تا جائي كه دل قابل الهام گيري و مكالمه ي با خدا مي گردد. [2] .

عبادت براي اين است كه حيات ايماني انسان تجديد بشود، تازه بشود، طراوت پيدا كند، قوت و نيرو پيدا كند. به هر اندازه كه انسان بياد خدا باشد كمتر معصيت مي كند، معصيت كردن و نكردن دائر مدار علم نيست، دائر مدار غفلت و تذكر



[ صفحه 162]



است، بهر اندازه كه انسان غافل باشد يعني خدا را فراموش كرده باشد، بيشتر معصيت مي كند، بهر اندازه كه خدا بيشتر بيادش بيايد كمتر معصيت مي كند. [3] .

عبادت كه براي تذكر است، در اسلام به عنوان فريضه و نافله زياد توصيه شده است، و اسلام با موجباتي كه روح عبادت يعني تذكر را از ميان مي برد و غفلت ايجاد مي كند نيز مبارزه كرده است. هر چه كه موجب انصراف و غفلت انسان از خدا بشود به نوعي ممنوع (مكروه يا حرام) است، مثل افراط در خوردن، افراط در گفتن، افراط در معاشرت با افراد و افراط در خوابيدن. البته بعضي از اين ها مانند توصيه به پرهيز از پر خوردن ممكن است كه علل جسمي هم داشته باشد يعني منظور بهداشت و حفظ صحت هم در كار باشد ولي قطعا تنها آن نيست، يعني «قلة الطعام» در مسائل اسلامي در رديفي قرار مي گيرد كه معلوم است هدف تنها بهداشت و حفظ الصحة نيست بلكه همچنين براي اين است كه روح انسان سبكتر باشد و كمتر موجبات غفلت در انسان پيدا شود. [4] .


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه ي 222.

[2] سيري در نهج البلاغه، ص 68.

[3] گفتارهاي معنوي، ص 79.

[4] تعليم و تربيت، ص 186 - 185.


بازگشت