عبادت و ادبيات اسلامي


چنانكه مي دانيم، يكي از وجهه هاي عالي و دورپرواز ادبيات اسلامي، چه در عربي و چه در فارسي، وجهه ي روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احديت. انديشه هاي نازك و ظريفي به عنوان خطابه، دعا، تمثيل، كنايه، به صورت نثر يا نظم در اين زمينه به وجود آمده است كه راستي تحسين آميز و اعجاب انگيز است.

با مقايسه با انديشه هاي ماقبل اسلام در قلمرو كشورهاي اسلامي مي توان فهميد كه اسلام چه جهش عظيمي در انديشه ها در جهت عمق و وسعت و لطف و رقت به وجود آورده است، اسلام از مردمي كه بت يا انسان و يا آتش را



[ صفحه 138]



مي پرستيدند و بر اثر كوتاهي انديشه مجسمه هاي ساخته ي دست خود را معبود خود قرار مي دادند و احيانا پدر و پسر را يكي مي دانستند و يا رسما «اهورامزدا» را مجسم مي دانستند و مجسمه اش را همه جا نصب مي كردند، مردمي ساخت كه مجردترين معاني و رقيق ترين انديشه ها و لطيف ترين افكار و عاليترين تصورات را در مغز خود جاي دادند.

چطور شد كه يك مرتبه انديشه ها عوض شد، منطق ها تغيير كرد، افكار اوج گرفت، احساسات رقت يافت و متعالي شد و ارزشها دگرگون گشت؟

«سبعه ي معلقه» و «نهج البلاغه» دو نسل متوالي هستند، هر دو نسل نمونه ي فصاحت و بلاغت اند، اما از نظر محتوي تفاوت از زمين تا آسمان است. در آن يكي هر چه هست وصف اسب است و نيزه و شتر و شبيخون و چشم و ابرو و معاشقه و مدح و هجو افراد، و در اين يكي عاليترين مفاهيم انساني. [1] .


پاورقي

[1] سيري در نهج البلاغه، 84.


بازگشت