عبادت و تعاون


يكي از ارزشهاي قاطع و مسلم انسان كه اسلام آن را صد در صد تأييد مي كند و واقعا ارزشي انساني است، خدمتگذار خلق خدا بودن است. در اين زمينه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم زياد تأكيد فرموده است. قرآن كريم در زمينه تعاون و كمك دادن و خدمت كردن به يكديگر مي فرمايد: «لَيْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ولكنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ و الْكِتابِ وَ النَّبيّينَ وَ اتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ في الرِّقابِ». [1] .



[ صفحه 130]



اما يكدفعه انساني مثل سعدي - البته سعدي در عمل اين طور نبوده؛ زبان شعر است- مي گويد:

«عبادت به جز خدمت خلق نيست»؛ [2] همين يكي است و بس. [عده اي با گفتن اين سخن] مي خواهند ارزش عبادت را نفي كنند؛ ارزش زهد را نفي كنند؛ ارزش علم را نفي كنند؛ ارزش جهاد را نفي كنند؛ اين همه ارزشهاي عالي و بزرگي را كه در اسلام براي انسان وجود دارد، يكدفعه نفي كنند. مي گويند: مي دانيد «انسانيت» يعني چه؟ يعني خدمت به خلق خدا. مخصوصا بعضي از اين روشنفكرهاي امروز خيال مي كنند به يك منطق خيلي خيلي عالي دست يافته اند و اسم آن منطق خيلي عالي را انسانيت و انسان گرائي مي گذارند.

انسان گرائي يعني چه؟ مي گويند: يعني خدمت كردن به خلق؛ ما به خلق خدا خدمت مي كنيم. مي گوييم: بايد هم به خلق خدا خدمت كرد؛ اما خود خلق خدا چه مي خواهد باشد؟ فرض كنيم شكم خلق خدا را سير كرديم و تنشان را پوشانديم؛ تازه ما به يك حيوان خدمت كرده ايم. اگر ما براي آنها ارزش بالاتري قائل نباشيم و اصلا همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش ديگري وجود داشته باشد و نه در ديگران ارزش ديگري وجود داشته باشد؛ تازه خلق خدا مي شوند مجموعه اي از گوسفندها، مجموعه اي از اسبها. شكم يك عده حيوان را سير كرده ايم؛ تن يك عده حيوان را پوشانده ايم. البته اگر انسان، شكم حيوانها راهم سير كند به هر حال كاري كرده است؛ ولي آيا حد اعلاي انسان اين است كه در حيوانيت باقي بماند و حد اعلاي خدمت من اين است كه به حيوانهايي مثل خودم خدمت كنم و حيوانهايي مثل خودم هم حد اعلاي خدمتشان اين است كه به حيواني مثل خودشان - كه من باشم - خدمت كنند؟ نه، خدمت به انسان [ارزش والايي است]؛ ولي انسان به شرط انسانيت. هميشه اين حرف را گفته ايم: «لومومبا» انسان است، «موسي چومبه» هم انسان است؛ اگر بنا



[ صفحه 131]



باشد فقط مسأله، مسأله ي خدمت به خلق باشد، خوب موسي چومبه يك خلق است و لومومبا هم يك خلق ديگر، پس چرا ميان اينها تفاوت قائل مي شويد؟ چه فرقي است ميان «ابوذر» و «معاويه»، اگر حساب خدمت به خلق است؟ آيا به هر دو بايد خدمت كرد؟ [3] .


پاورقي

[1] سوره ي بقره، آيه ي 177.

[2] [استاد درباره ي مقصود سعدي از اين شعر، در جلسه ي يازدهم توضيح مي دهند.].

[3] انسان كامل، ص 46.


بازگشت