عبادت تجلي وحدت


آن حقيقتي كه مال همه است و مال هيچ كس هم نيست خداي ماست، آن حقيقت كلي و آن كسي كه همه ما را آفريده است، آنكسي كه عالم را خلق كرده و بازگشت عالم به سوي اوست. بياييد همه به سوي او بشتابيم «تَعالَوْا اِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ



[ صفحه 129]



بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ» تنها او را پرستش كنيم و شريكي هم براي او قرار ندهيم. بعد مي فرمايد:

«وَ لا يَتَّخِذ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّه» وقتي كه به سوي «او» رفتيم و «او» شديم، آنوقت «ما» مي شويم و تنها آنوقت است كه مي توانيم «ما» باشيم. در اين هنگام بعضي، بعضي ديگر را رب خود (يعني خداي خود) انتخاب نكند، صحبت آقائي و نوكري هم از ميان برود، صحبت استثمارگر و استثمار شده از بين برود، صحبت بالا و پائين از بين برود ولي به شرطي كه از آنجا شروع كنيم: «تَعالَوْا اِلي كَلَمَةٍ سَوآءٍ بَيْنَنَا و بَيْنَكُمْ الا نَعْبُدُ اِلا اللّه و لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً و لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ» اين است كه قرآن طرفدار «ما» بوده است و هميشه دم از «ما» مي زند.

در نماز، بعد از آنكه خدا را حمد و ستايش مي كنيم: «اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمين»، خدا را مخاطب قرار مي دهيم. من تنها دارم نماز مي خوانم و نماز من فرادي است. مي خواهم بگويم خدايا تو را پرستش مي كنم و از تو كمك مي خواهم ولي اين طور مي گويم: «اِيّاكَ نَعْبُدُ و اِيّاكَ نَسْتَعينُ» خدايا «ما» فقط تو را پرستش مي كنيم و «ما» فقط از تو ياري مي جوييم. نمي گوييم «من» فقط تو را پرستش مي كنم . در آخر نماز هم مي گوييم: «السّلام علينا و علي عباد اللّه الصّالحين». [1] .


پاورقي

[1] انسان كامل، ص 321.


بازگشت