عبادت و علم


رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وارد مسجد (مسجد مدينه) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود، و هر دسته اي حلقه اي تشكيل داده سرگرم كاري بودند: يك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ي ديگر به تعليم و تعلم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم بودند، هر دو دسته را از نظر گذرانيد و از ديدن آنها مسرور و خرسند شد. به كساني كه همراهش بودند رو كرد و فرمود: «اين هر دو دسته كار نيك مي كنند و بر خير و سعادتند».

آنگاه جمله اي اضافه كرد: «لكن من براي تعليم و دانا كردن فرستاده شده ام»، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعليم و تعلم اشتغال داشتند رفت، و در حلقه ي آنها نشست. [1] .

سعدي نيز چنين گفته است:



صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه

بشكست عهد صحبت اهل طريق را



گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود

تا اختيار كردي از آن، اين فريق را



گفت آن گليم خويش برون مي برد زموج

وين سعي مي كند كه رهاند غريق را



كه در فرق عالم و عابد ، حرف درستي گفته است. [2] .


پاورقي

[1] داستان راستان، داستان اول.

[2] انسان كامل، ص 134.


بازگشت