عبادت، درون گرائي و برون گرائي


انسان كامل اسلام، انسان جامع است، برون گرا هم هست، جامعه گرا هم هست، هميشه سر در گريبان خودش فرو نبرده است. اگر شب سر در گريبان خود فرومي برد و دنيا و مافيها را فراموش مي كند، روز در متن جامعه قرار گرفته است. چنانكه درباره اصحاب حضرت «حجت» عجل الله تعالي فرجه - كه نمونه هايي از مسلمانان كامل هستند - مكرر در مكرر در اخبار آمده است كه: «رُهْبانٌ بِاللّيلِ، لُيوثٌ



[ صفحه 124]



بِالنَّهارِ» اگر در شب سراغشان بروي، گوئي سراغ يك عده راهب رفته اي؛ سراغ عده اي رفته اي كه در دامنه ي يك كوه در غاري زندگي مي كنند و جز عبادت چيز ديگري سرشان نمي شود ولي در روز، شيران نرند. آنها راهبان شب و شيران نر روز هستند.

خود قرآن هم اين ها را با يكديگر جمع مي كند: «اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاكِعُونَ السّاجِدُون» اين ها همه، آن جنبه هاي دروني است. بعد مي فرمايد: «اَلامِرُونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَر». [1] فورا وارد جنبه هاي جامعه گرايي آنها مي شود: آنها مصلحان جامعه ي خود هستند. [2] .

قرآن همه جانبه حرف مي زند. يك وقتي بود كه جامعه ما دچار يك بيماري بود و آن اين كه اسلام را فقط در عبادت مي دانستند آنهم چه عبادتهايي! ملاك مسلماني، زياد مسجد رفتن و زياد دعا خواندن بود. اين، به صورت يك بيماري درآمده بود. ولي كم كم علامت يك بيماري ديگري در ميان ما پيدا مي شود. عده اي كه توجه به جنبه هاي اجتماعي اسلام پيدا كرده اند، كم كم مي خواهند جنبه هاي معنوي اسلام را ناديده بگيرند. اين هم بيماري است. اگر جامعه ي ما به اين دنده بيفتد و آن جنبه را فراموش كند، باز يك جامعه منحرفي است در همان حد كه جامعه ي گذشته ما منحرف بوده. جامعه اي كه پيغمبر درست كرد [جامعه ي معتدل بود]. شما وقتي تاريخ را مطالعه مي كنيد، مي بينيد اين ها در دنيا نظير ندارد، همينهايي كه مي آمدند در جنگهاي ايران و روم شركت مي كردند، «قائِمُ اللّيل و صائِمُ النّهار» و در عين حال «ضارِبٌ بِالسّيفِ» بودند. شب تا صبح ايستاده بود خدا را پرستش مي كرد، در راز و نياز بود، و روز روزه مي گرفت، و در حالي كه شب، بي خواب عبادت بود و روز روزه داشت، آن چنان در ميدان جنگ مي جنگيد كه هيچ كس در مقابلش توانائي نداشت. اگر فقط شبها عبادت مي كرد و روزها روزه مي گرفت ولي از گوشه مسجد بيرون نمي آمد، او مسلمان نبود. و اگر فقط در ميدان جنگ شمشيرش خوب



[ صفحه 125]



كار مي كرد و خبر ديگري نبود، او يك آدمي بود كه دنبال طمعش مي رفت مثل همه ي كشورگشايان ديگر كه دنبال طمعشان مي روند. ارزشش به جامعيتش است. و ما نبايد اين جامعيت اسلام را هرگز فراموش كنيم كه اسلام نيز مثل هر مركب ديگري، وقتي كه اجزائش تعادلش را از دست داد از بين مي رود. شما در تركيب بدن انسان كه انواع نيازها مثلا نياز به ويتامينها دارد، مي بينيد وقتي يكي از آنها كم يا زياد مي شود، سلامت از بين مي رود. [3] .


پاورقي

[1] سوره ي توبه، آيه ي 112.

[2] انسان كامل، ص 187.

[3] تعليم و تربيت، ص 344.


بازگشت