جاهل متنسك


«خوارج» مردمي عبادت پيشه بودند، شبها را به عبادت مي گذرانيدند، بي ميل به دنيا و زخارف آن بودند، وقتي علي، ابن عباس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد، ابن عباس پس از بازگشتن آنها را چنين وصف كرد:

«لهم جباه قرحة لطول السجود و أيدٍ كثفنات الابل عليهم قمص مرحضة و هم مشمرون». [1] .

«دوازده هزار نفر كه از كثرت عبادت پيشانيهايشان پينه بسته است، دستها را از بس روي زمينهاي خشك و سوزان زمين گذاشته اند و در مقابل حق به خاك افتاده اند همچون پاهاي شتر سفت شده است، پيراهنهاي كهنه و مندرسي به تن



[ صفحه 98]



كرده اند اما مردمي مصمم و قاطع».

خوارج به احكام اسلامي و ظواهر اسلام سخت پايبند بودند، دست به آنچه خود آن را گناه مي دانستند نمي زدند، آنها از خود معيارها داشتند و با آن معيارها خلافي را مرتكب نمي گشتند و از كسي كه دست به گناهي مي زد بيزار بودند.

«زياد بن ابيه» يكي از آنان را كشت سپس غلامش را خواست و از حالات او جويا شد، گفت نه روز برايش غذائي بردم نه شب برايش فراشي گستردم، روز را روزه بود و شب را به عبادت مي گذرانيد. [2] ، [3] .

علي عليه السلام روحيه اين ها را همين طور توصيف مي كند. مي فرمايد:

«جفاة طغام و عبيد اقزام، جمعوا من كل اوب و تلقطوا من كل شوب، ممن ينبغي ان يفقه و يؤدب و يعلم و يدرب و يولي عليه و يؤخذ علي يديه ليسوا من المهاجرين و الانصار الذين تبوؤا الدار و الايمان».

«مردمي خشن، فاقد انديشه عالي و احساسات لطيف، مردمي پست، برده صفت، اوباش كه از هر گوشه اي جمع شده اند و از هر ناحيه اي فراهم آمده اند. اين ها كساني هستند كه بايد اول تعليمات ببينند، آداب اسلامي به آنها تعليم داده شود، در فرهنگ و ثقافت اسلامي خبرويت پيدا كنند. بايد بر اين ها قيم حكوت كند و مچ دستشان گرفته شود نه اينكه آزاد بگردند و شمشيرها را در دست نگهدارند و راجع به ماهيت اسلام اظهارنظر كنند. اين ها نه از مهاجرينند كه از خانه هاي خود بخاطر اسلام مهاجرت كردند و نه از انصار كه مهاجرين را در جوار خود پذيرفتند».

پيدايش طبقه جاهل مسلك مقدس مآب كه خوارج جزئي از آن ها بودند براي اسلام گران تمام شد. گذشته از خوارج كه با همه عيبها از فضيلت، شجاعت و فداكاري بهره مند بودند، عده اي ديگر از اين تيپ متنسك بوجود آمد كه اين هنر را هم نداشت، اين ها اسلام را بسوي رهبانيت و انزوا كشاندند، بازار تظاهر و ريا را



[ صفحه 99]



رائج كردند. اين ها چون آن هنر را نداشتند كه شمشير پولادين بر روي صاحبان قدرت بكشند شمشير زبان را بر روي صاحبان فضيلت كشيدند. بازار تكفير و تفسيق و نسبت بي ديني به هر صاحب فضيلت را رايج ساختند.

بهر حال يكي از بارزترين مميزات خوارج جهالت و ناداني شان بود، از مظاهر جهالتشان، عدم تفكيك ميان ظاهر يعني خط و جلد قرآن و معني قرآن بود، لذا فريب نيرنگ ساده ي معاويه و عمروعاص را خوردند.

در اين مردم جهالت و عبادت توأم بود، علي مي خواست با جهالت آنها بجنگد، اما چگونه ممكن بود جنبه زهد و تقوا و عبادت اينها را از جنبه جهالتشان تفكيك كرد، بلكه عبادتشان عين جهالت بود، عبادت توأم با جهالت از نظر علي كه اسلام شناس درجه اول است ارزشي نداشت، لهذا آنها را كوبيد، وجهه زهد و تقوا و عبادتشان نتوانست سپري در مقابل علي قرار گيرد. [4] .

«ابن ملجم» يكي از آن نه نفر زهاد و خشك مقدس هاست كه مي روند در مكه و آن پيمان معروف را مي بندند و مي گويند همه فتنه ها در دنياي اسلام معلول سه نفر است: علي؛ معاويه و عمروعاص. ابن ملجم نامزد مي شود كه بيايد علي را بكشد. قرارشان كي است؟ شب نوزدهم ماه رمضان. چرا اين شب را قرار گذاشته بودند؟ ابن ابي الحديد مي گويد: ناداني را ببين! اين ها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشته اند، گفتند: چون اين عمل ما يك عبادت بزرگ است، آن را در شب قدر انجام بدهيم كه ثوابش بيشتر باشد. [5] .

عبد الرحمن ابن ملجم علي عليه السلام را مي كشد، آنوقت ببينيد چقدر برايش كف مي زنند. يكي از اين «خارجي» ها يك رباعي دارد. مي گويد:



يا ضربة مِن تقيٍّ ما ارادَ بِها

اِلّا لِيبلغَ مِن ذِي الْعرشِ رضواناً



مرحبا به ضربت آن مرد پرهيزكار. (كي؟ ابن ملجم.) آن مرد پرهيزكاري كه جز رضاي خدا چيزي را در نظر نداشت. بعد مي گويد: «اگر اعمال تمام مردم را در يك



[ صفحه 100]



طرف ميزان الهي بگذارند و آن ضربت ابن ملجم را در طرف ديگر، آنوقت خواهند ديد كه در ميان خلق خدا، هيچ كس عملي بزرگتر از عمل ابن ملجم انجام نداده است». جهالت اينچنين مي كند با اسلام و مسلمين. [6] .


پاورقي

[1] العقد الفريد، ج 2، ص 389.

[2] كامل مبرد، ج 2، ص 116.

[3] جاذبه و دافعه علي (ع)، ص 152.

[4] جاذبه و دافعه علي (ع)، ص 160.

[5] سيري در سيره ائمه اطهار، ص 49.

[6] سيري در سيره ائمه اطهار، ص 49.


بازگشت