شكل عبادت


زندگي بشر يك جنبه هاي ثابت كلي دارد كه حكم مدار حركت را دارد و يك جنبه هاي متغير كه حكم مراحل حركت را دارد - همان طور كه هر ستاره اي هم متحرك است هم ثابت؛ «متحرك است» يعني در دو لحظه در يك نقطه نيست، و «ثابت است» يعني مدارش (مسيرش) ثابت است، از مدار خودش يك ميليمتر هم تخلف نمي كند و در مدار خودش حركت مي كند - آن شرايطي كه مدار را در زندگي بشر تعيين مي كند يعني مسير حركت را تعيين مي كند بايد ثابت بماند؛ اما اگر شرايطي است مربوط به مرحله ي زندگي، بايد تغيير كند. ما راجع به اسلام بايد ببينيم كه آيا توجه اسلام به مسير و مدار زندگي بشر و به كادر زندگي و كادر حركت است يا به مرحله ها؟

مي بينيم يك سلسله از قوانين معمولي ما قوانين مداري است نه قوانين مرحله اي. گفتيم كه مقررات اسلام يا به روابط انسان با خدا مربوط است، يا به روابط انسان با خودش، يا به روابط انسان با طبيعت و يا به روابط انسان با افراد اجتماع.

در روابط انسان با خدا از آن جهت كه مربوط به خدا مي شود هيچ گونه تغييري پيدا نمي شود، و در آنچه هم كه مربوط به انسان است آنچه كه روح اين مطلب را تشكيل مي دهد باز تغيير نمي كند؛ بله در شكلش تغييراتي پيدا مي شود كه تابع شرايط است و ما مي بينيم خود اسلام هم اين تغييرات را قائل شده است، مثل نماز؛ مي گويد نماز بخوانيد، ولي بعد مي گويد نماز ايستاده بخوانيد؛ اگر نمي توانيد، نشسته بخوانيد؛ نمي توانيد، به پهلوي راست بخوانيد؛ نمي توانيد، به پهلوي چپ بخوانيد؛ نمي توانيد، مستلقيا بخوانيد؛ آن را هم نتوانستيد با اشاره بخوانيد. هر چه كه شرايط تغيير مي كند، هيكل نماز هم تغيير مي كند.

فقها معتقدند نماز «غرقي» واقعا نماز است نه چيزي به جاي نماز؛ يعني آدمي كه در حال غرق شدن است و تلاش مي كند خودش را نجات بدهد و نمازش فقط صورت اشاره دارد- نه ركوع دارد، نه سجود، نه قرائت و نه چيز ديگر- نمازش واقعا



[ صفحه 86]



نماز است. اصلا نماز يك ماهيتي است كه افرادش اين قدر تغيير پيدا مي كند، شكل فردش اين قدر عوض مي شود؛ يعني ركوع و سجود و غيره شكل نماز است نه روح نماز؛ نماز دو ركعتي واقعا نماز است نه جانشين نماز چهار ركعتي، چنانكه نماز چهار ركعتي واقعا نماز است؛ يعني براي يك كسي نماز، چهار ركعت است، براي يك كسي دو ركعت؛ براي يك كسي نماز، ايستاده است، براي يك كسي نشسته؛ براي يك كسي نماز، با وضوست، براي يك كسي نماز، با تيمم است.

فقها مسأله اي دارند به نام «اجزاء» و آن اين است كه آيا نمازي كه ما به صورت اضطرار مي خوانيم، جانشين نمازي است كه به صورت اختيار بايد بخوانيم يا نه؟ اگر خوانديم، بار ديگر بايد اعاده كنيم يا نه؟ مي گويند نه، اين نمازي كه تو با تيمم به جاي آن نماز مي خواني، اين جور نيست كه نماز نباشد و عجالتا چيز ديگري باشد بدل آن و خود نماز به گردنت مانده باشد. اصلا نماز آن آدم نماز با وضوست، نماز اين آدم نماز با تيمم؛ اين اگر با وضو باشد، برايش نماز نيست؛ و هر چه شرايط تغيير كند - چنانكه گفتيم - بعضي قسمتها كه مربوط به بشر است، [در روابط انسان با خدا] تغيير مي كند كه يك مثال عرض كرديم.

مثال ديگر سفر است. در قديم مي گفتند: «سفر چهار فرسخي سفر است» ولي امروز كه شرايط تغيير كرده، اين شبهه پيش مي آيد كه چرا سفر چهار فرسخ باشد؟ البته اين يك مسأله ي صددرصد قطعي نيست كه مسافتي كه در سفر روزه را بايد افطار كرد و نماز را بايد شكسته خواند حتما چهار فرسخ است؛ اين يك مسأله ي اجتهادي است و در فقه شيعه (احاديث شيعه) به سه عنوان بيان شده است [1] : پرسيده اند: انسان چه مقدار مسافرت كند نمازش شكسته مي شود؟ گاهي جواب داده اند: «مسير يك بريد [2] » مسافتي كه يك بريد در يك روز مي رود، در بعضي روايات ديگر گفته اند: «مَسيرَةُ يَوْمٍ» مسافرتي كه يك روز وقت را اشغال مي كند.

فقها گفته اند يكي از اين سه تا ملاك است: يا چهار فرسخ ملاك است، يا مسير



[ صفحه 87]



يك بريد و يا مسيرة يوم. احتمال بريد خيلي ضعيف است؛ يا يك روز مسافرت ملاك است يا هشت فرسخ رفت و آمد، و هشت فرسخ مساوي بوده با مسير يك روز.

حال اگر تغييري رخ داد؛ يعني مسير يك روز، ديگر هشت فرسخ نباشد، صد فرسخ، دويست فرسخ باشد، اين احتمال وجود دارد كه آنچه كه در سفر ملاك اصلي است، «مسيرة يوم» باشد؛ در آن روز كه گفته اند «هشت فرسخ» به اين جهت بوده كه هشت فرسخ مصداق «مسيرة يوم» بوده است؛ پس اگر وسائل مسافرت تغيير كرد و «مسيرة يوم» از هشت فرسخ به هشتاد فرسخ و هشتصد فرسخ و هشت هزار فرسخ رسيد، ما بايد تابع مسيرة يوم باشيم. اگر كسي چنين حرفي بزند، اين حرف ضد اسلام نيست، يك حرف اجتهادي است.

بله، يك مطلب اينجا هست كه فقها رويش اصرار زيادي نمي كنند و آن اين است كه در مسائلي كه اسلام بنايش بر تسهيل و سهولت و گذشت است، اين احتمال در كار مي آيد كه چيزي كه ولو براي عده اي از مردم در يك زماني ملاك بوده، اين تسهيل را براي همه ي مردم در همه ي زمانها تعميم بدهند؛ چون بنابر سختگيري نيست؛ اگر بنابر سختگيري مي بود، مي گفتيم برويم دنبالش، ولي وقتي كه بنابر تسهيل است، اين احتمال هست كه نظر اسلام به اين باشد كه همان مسافتي كه براي مردمي كه با پاي پياده مسافرت مي كنند «مسيرة يوم»، ملاك قرار بگيرد براي مردمي كه با جمازه حركت مي كردند و روزي پنجاه فرسخ طي مي كردند، يا با كشتي حركت مي كردند و مسلم بيش از پياده روي طي مي كردند، يا گاهي با اسبهاي تندرو كه مبادله مي كردند و باز مسافت طي شده بيش از اين حرفها بوده است؛ يا مردمي كه امروز با هواپيما و اتومبيل مسافرت مي كنند. [3] .



[ صفحه 88]




پاورقي

[1] در (فقه) اهل تسنن چهار فرسخ نمي گويند.

[2] نامه رسان.

[3] اسلام و مقتضيات زمان (2)، ص 112.


بازگشت