آزادي و اختيار


آزادي و اختيار يكي ديگر از شرايط تكليف است؛ يعني انسان آنگاه مكلف است به انجام يك وظيفه كه اجبار و يا اضطراري در كار نباشد؛ اگر اجبار (اكراه) يا اضطرار در كار باشد، تكليف ساقط مي گردد.

اجبار (اكراه) مانند اينكه يك قوه ي جابره، شخصي را تهديد كند به اين كه حتما



[ صفحه 74]



روزه ي خود را بخورد بطوريكه اگر نخورد جانش در خطر قرار خواهد گرفت. بديهي است كه در چنين مورد، تكليف روزه ساقط مي شود. يا اگر كسي مستطيع شود و يك شخص جابر او را تهديد كند كه اگر به حج برود به جان او يا كسانش صدمه وارد خواهد آورد. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

«رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ». [1] .

«آنجا كه اجبار و اكراه به ميان آيد تكليف ساقط است.»

اضطرار آن است كه انسان از طرف شخصي مورد تهديد قرار نمي گيرد بلكه اين خود اوست كه انتخاب مي كند ولي اين انتخاب معلول شرايط سختي است كه پيش آمده است؛ مانند كسي كه در بيابان درمانده و گرسنه است و جز مردار غذايي كه سدجوع كند نمي يابد؛ در چنين موارد تكليف حرمت خوردن مردار ساقط مي شود.

پس فرق اجبار و اكراه با اضطرار آن است كه در مورد اجبار و اكراه، انسان از طرف يك قوه ي جائر و جابر مورد تهديد قرار مي گيرد كه فلان عمل خلاف را بايد انجام دهي و اگر انجام ندهي فلان صدمه را به تو خواهم زد، و انسان براي آنكه صدمه و ضرري را از خود «دفع» كند- يعني نگذارد وارد شود- ناچار برخلاف وظيفه ي خود عمل مي كند؛ ولي در اضطرار پاي تهديد در كار نيست، بلكه مجموع شرايط طوري پيش آمده كه وضع نامطلوبي را بر او تحميل كرده و او براي آنكه آن وضع را «رفع» كند- يعني آنچه وجود دارد مرتفع سازد- ناچار است برخلاف وظيفه ي اصلي خود عمل كند.

پس تفاوت اكراه و اجبار با اضطرار در دو جهت است:

1- در اكراه و اجبار پاي تهديد انسان در ميان است، برخلاف اضطرار.

2- در مورد اكراه و اجبار انسان براي «دفع» يك وضع نامطلوب چاره جويي مي كند، و در مورد اضطرار براي «رفع» چنان وضعي چاره جويي مي نمايد. [2] .



[ صفحه 75]




پاورقي

[1] الجامع الصغير، ج 2، ص 16.

[2] مجموعه آثار، ج 2، ( مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي)، ص 292.


بازگشت