اطلاع و آگاهي


بديهي است كه انسان آنگاه قادر است تكليفي را انجام دهد كه از وجود آن تكليف آگاه باشد و به عبارت ديگر به او ابلاغ شده باشد.

فرضا قانونگذار قانوني را وضع كند ولي به اطلاع مكلف نرساند، مكلف ملزم نيست و بلكه قادر نيست آن را به مرحله اجرا درآورد و اگر عملا برخلاف رفتار نمايد قانونگذار نمي تواند او را مجازات نمايد. علماي علم اصول مي گويند مجازات كسي كه از تكليف آگاه نيست و تقصيري در كسب اطلاع ندارد زشت است و نام اين اصل را « قبح عقاب بلا بيان» مي گذارند.

قرآن كريم مكرر اين حقيقت را بيان كرده است كه هيچ قومي را به جرم تخلف از يك قانون عذاب نمي كنيم مگر آنكه حجت بر آن مردم تمام شده باشد؛ يعني هيچ قومي را «عقاب بلا بيان» نمي كنيم.

البته شرط بودن علم و آگاهي براي تكليف- به نحوي كه گفته شد- مستلزم اين نيست كه انسان بتواند عملا خود را در بي خبري نگه دارد و آن را عذري براي خويش بپندارد. انسان مكلف است كه تحصيل علم و آگاهي كند و سپس برطبق آگاهي خويش عمل و فعاليت كند. در حديث است كه روز قيامت برخي گناهكاران را در محكمه ي عدل الهي حاضر مي كنند و درباره ي برخي كوتاهيها در انجام مسئوليتهايشان آنها را مورد مؤاخذه قرار مي دهند. به گناهكار گفته مي شود: چرا وظيفه ات را انجام ندادي؟ مي گويد: نمي دانستم. به او گفته مي شود: چرا ندانستي و چرا در پي تحصيل آگاهي نبودي؟

پس منظور از اينكه مي گوئيم علم و آگاهي شرط تكليف است، اين است كه اگر تكليفي به مكلف ابلاغ نشده باشد و مكلف در اين جهت تقصيري نداشته باشد، يعني او كوشش لازم را براي تحصيل آگاهي كرده و در عين حال بدان دست نيافته است، چنين مكلفي نزد خدا معذور است.



[ صفحه 72]




بازگشت