توحيد در عبادت


توحيد مراتب و اقسام دارد:

توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي.

توحيد ذاتي، يعني اين كه ذات پروردگار يگانه است، مثل و مانند ندارد، ماسوا همه مخلوق اوست و دون درجه و مرتبه او در كمال، بلكه قابل نسبت به او نيست، آيه ي كريمه «ليس كمثله شي ء» و يا آيه ي «لم يكن له كفوا احد» مبين توحيد ذاتي است.



[ صفحه 54]



توحيد صفاتي، يعني صفات خداوند از قبيل علم، قدرت، حيات. اراده، ادراك، سميعيت، بصيريت، حقائقي غير از ذات پروردگار نيستند، عين ذات پروردگارند. به اين معني كه ذات پروردگار به نحوي است كه همين صفات بر او صدق مي كند و يا (به قولي) به نحوي است كه آثار اين صفات بر او مترتب است.

توحيد افعالي، يعني نه تنها همه ذاتها، بلكه همه كارها (حتي كارهاي انسان) به مشيت و اراده خداوند است و به نحوي خواسته ي ذات مقدس اوست.

توحيد عبادي، يعني جز ذات پروردگار، هيچ موجودي شايسته عبادت و پرستش نيست، پرستش غير خداوند مساوي است با شرك و خروج از دائره توحيد اسلامي.

توحيد در عبادت از نظري با ساير اقسام توحيد فرق دارد، زيرا آن سه قسم ديگر مربوط است به خدا و اين قسم مربوط است به بندگان. به عبارت ديگر، يگانگي ذات و منزه بودنش از مثل و مانند و يگانگي او در صفات، و يگانگي او در فاعليت از شؤون و صفات اوست، اما توحيد در عبادت يعني لزوم يگانه پرستي، پس توحيد در عبادت از شؤون بندگان است نه از شؤون خداوند.

ولي حقيقت اين است كه توحيد در عبادت نيز از شؤون خداوند است زيرا توحيد در عبادت يعني يگانگي خداوند در شايستگي براي معبوديت، پس او يگانه معبود به حق است. كلمه ي لا اله الا الله همه مراتب توحيد را شامل است، و البته مفهوم ابتدايي آن توحيد در عبادت است.

توحيد ذاتي و توحيد در عبادت جزء اصول اوليه ي اعتقادي اسلامي است، يعني اگر كسي در اعتقادش به يكي از اين دو اصل خللي باشد جزء مسلمين محسوب نمي گردد. احدي از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيستند.

اخيراً فرقه وهابيه كه پيرو محمد بن عبدالوهابند و او تابع ابن تيميه حنبلي شامي است مدعي شده اند كه پاره اي از اعتقادات مسلمين مثل اعتقاد به شفاعت و پاره اي از اعمال مسلمين مانند توسلات و استمدادات از انبياء و اولياء بر ضد اصل توحيد در عبادت است، ولي ساير مسلمين آنها را منافي با توحيد در عبادت



[ صفحه 55]



نمي دانند. پس اختلاف وهابيه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش خداوند است يا غير خداوند- مثلا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستشند- در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسلات عبادت است يا نه؟ پس نزاع في مابين، صغروي است نه كبروي، علماي اسلام با بيانات مبسوط و مستدل نظريه وهابيان را رد كرده اند. [1] .

مراتب سه گانه اي كه در بالا گفته شد توحيد نظري و از نوع شناختن است؛ اما توحيد در عبادت، توحيد عملي و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحيد، تفكر و انديشه ي راستين است و اين مرحله از توحيد «بودن» و «شدن» راستين. توحيد نظري بينش كمال است و توحيد عملي جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظري پي بردن به «يگانگي» خداست و توحيد عملي « يگانه شدن» انسان است. توحيد نظري «ديدن» است و توحيد عملي «رفتن».

توحيد عملي يا توحيد در عبادت يعني يگانه پرستي، به عبارت ديگر، در جهت پرستش حق يگانه شدن. بعدا خواهيم گفت كه عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشن ترين مراتب عبادت، انجام مراسم تقديس و تنزيه است كه اگر براي غير خدا واقع شود مستلزم خروج كلي از جرگه ي اهل توحيد و از حوزه ي اسلام است. ولي از نظر اسلام پرستش منحصر به اين مرتبه نيست؛ هر نوع جهت اتخاذ كردن، ايده آل گرفتن و قبله ي معنوي قرار دادن، پرستش است. آن كسي كه هواهاي نفساني خود را جهت حركت و ايده ي آن و قبله ي معنوي خود قرار بدهد آنها را پرستش كرده است:

«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ». [2] .

«آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خود را خدا و معبود خويش قرار داده است؟»



[ صفحه 56]



آن كس كه امر و فرمان شخص ديگر را كه خدا به اطاعت او فرمان نداده، اطاعت كند و در برابر آن تسليم محض باشد او را عبادت كرده است:

«اِتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ». [3] .

«همانا عالمان ديني خود و زاهدان خود را به جاي خدا، خداي خويش ساخته اند.»

«وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه». [4] .

«همانا بعضي از ما انسانها بعضي ديگر را خداي خويش و مطاع و حاكم بر خويش قرار ندهيم.»

بنابراين، توحيد عملي يا توحيد در عبادت يعني تنها خدا را مطاع و قبله ي روح و جهت حركت و ايده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ايده آل ديگر؛ يعني براي خدا خم شدن و راست شدن، براي خدا قيام كردن، براي خدا خدمت كردن، براي خدا زيستن، براي خدا مردن، آن چنان كه ابراهيم گفت:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ حَنيفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ. [5] .

ان صلوتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين، لا شريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين». [6] .

«روي دل و چهره ي قلب خود را حق گرايانه به سوي حقيقتي كردم كه ابداع كننده ي همه ي جهان علوي و سفلي است؛ هرگز جزء مشركان نيستم... همانا نمازم، عبادتم، زيستنم و مردنم براي خداوند، پروردگار جهانهاست. او را شريكي نيست. به اين فرمان داده شده ام و من اولين تسليم شدگان به حق هستم.»

اين توحيد ابراهيمي، توحيد عملي اوست. كلمه ي طيّبه ي «لا اله الا الله» بيش از هر چيزي ناظر بر توحيد عملي است؛ يعني جز خدا شايسته پرستش نيست. [7] .



[ صفحه 57]




پاورقي

[1] مجموعه آثار، 3، كلام ص 70، ص 26.

[2] سوره فرقان، آيه ي 43.

[3] سوره توبه، آيه ي 31.

[4] سوره آل عمران، آيه ي 64.

[5] سوره انعام، آيه ي 79.

[6] سوره انعام، آيه ي 162 و 163.

[7] مجموعه آثار، ج 2، ص 104.


بازگشت