اول ما فرض الله (نخستين واجب الهي)


52- رسول الله صلي الله عليه و آله: ان أول ما افترض الله علي الناس من دينهم الصلاة، و آخر ما يبقي الصلاة [1] .

53- عنه صلي الله عليه و آله: أول ما افترض الله علي امتي الصلوات الخمس [2] .

54- ابن الأثير: كان أول شي ء فرض الله من شرائع الاسلام عليه بعد الاقرار بالتوحيد و البراءة من الأوثان الصلاة، و ان الصلاة لما فرضت عليه صلي الله عليه و آله أتاه جبريل و هو بأعلي مكة، فهمز له بعقبه في ناحية الوادي، فانفجرت فيه عين، فتوضأ جبريل و هو ينظر اليه ليريه كيف الطهور للصلاة، ثم توضأ رسول الله صلي الله عليه و آله مثله، ثم قام جبريل فصلي به، و صلي النبي صلي الله عليه و آله بصلاته [3] .

55- ابن شهر آشوب: العبادات لم يشرع منها مدة مقامه بمكة الا الطهارة والصلاة، و كانت فرضا عليه و سنة لامته، ثم فرضت الصلوات الخمس بعد اسرائه و ذلك في السنة التاسعة من نبوته، فلما تحول الي المدينة فرض صيام شهر رمضان في السنة الثانية من الهجرة في شعبان، و حولت القبلة و فرض زكاة الفطر و فرضت فيها صلاة العيد، و كان فرض الجمعة في أول الهجرة بدلا من صلاة الظهر، ثم فرضت زكاة الأموال، ثم الحج و العمرة و التحليل و التحريم و الحظر و الاباحة و الاستحباب و الكراهة، ثم فرض الجهاد ثم ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام [4] .

56- أيضا: ان النبي صلي الله عليه و آله لما أتي له سبع و ثلاثون سنة كان يري في نومه كأن آتيا أتاه فيقول: يا رسول الله، فينكر ذلك، فلما طال عليه الأمر كان يوما بين الجبال يرعي غنما لأبي طالب فنظر الي شخص يقول: يا رسول الله، فقال له: من أنت؟ قال: أنا جبريل أرسلني الله اليك ليتخذك رسولا، فأخبر النبي صلي الله عليه و آله خديجة بذلك، فقالت: يا محمد، أرجو أن يكون كذلك، فنزل عليه جبريل و أنزل عليه ماء من السماء علمه الوضوء و الركوع و السجود، فلما تم له أربعون سنة علمه حدود الصلاة و لم ينزل عليه أوقاتها، فكان يصلي ركعتين ركعتين في كل وقت [5] .

57- أيضا: أدي اليه (صلي الله عليه و آله) جبرئيل الرسالة عن الله تعالي... ثم كان جبريل يأتيه و لا يدنو منه الا بعد أن يستأذن عليه، فأتاه يوما و هو بأعلي مكة، فغمز بعقبه بناحية الوادي، فانفجر عين، فتوضأ جبريل و تطهر الرسول ثم صلي الظهر، و هي أول صلاة فرضها الله تعالي [6] .

نخستين واجب الهي

52- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: نخستين چيزي از دين، كه خدا بر مردم واجب كرد و آخرين چيزي كه باقي مي ماند، نماز است.

53- نخستين چيزي كه خدا بر امتم واجب كرد، نمازهاي پنجگانه است.

54- ابن اثير: نخستين دستور اسلام كه خداوند مقرر كرد، پس از اقرار به يگانگي خداوند و دوري از بتها، نماز بود. هنگامي كه نماز بر پيامبر واجب شد، جبرييل نزد او در بالاي شهر مكه آمد و برايش پاشنه ي پا را در گوشه اي از دره بر زمين كوبيد، چشمه اي جوشيد و جبرييل پيش روي پيامبر وضو گرفت، تا چگونگي طهارت براي نماز را نشان دهد. پس پيامبر همچون او وضو گرفت. سپس جبرييل برخاست و با آن [وضو] نماز خواند و پيامبر هم با او نماز گزارد.

55- ابن شهر آشوب: در مدتي كه پيامبر در مكه بود، هيچ عبادتي تشريع نشد مگر طهارت و نماز كه بر او، واجب و براي امت، سنت (مستحب مؤكد) بود. پس از معراج و در سال نهم بعثت، نمازهاي پنجگانه واجب شد. هنگامي كه پيامبر به مدينه هجرت كرد، در شعبان سال دوم هجرت، روزه واجب گشت، قبله تغيير كرد و زكات فطريه و نماز عيد نيز واجب شد - فريضه ي نماز جمعه در سال نخست هجرت جايگزين نماز ظهر شده بود - سپس زكات دارايي ها واجب شد. پس از آن حج و عمره و حلال و حرام و منع و اجازه و استحباب و كراهت و نيز جهاد و ولايت اميرمؤمنان مقرر شد.

56- هنگامي كه پيامبر سي و هفت ساله شد، خواب مي ديد، كسي او را فرستاده ي خدا خطاب مي كند، اما نمي توانست بپذيرد. مدتي طولاني اين چنين سپري شد تا روزي در ميان كوهها، هنگام شباني گله ي ابوطالب، نگاهش به شخصي افتاد كه او را فرستاده ي خدا خطاب مي كرد. از او پرسيد: كيستي؟ گفت: من جبرييل هستم. خداوند مرا به سويت روانه كرده تا تو را فرستاده ي خدا قرار دهد. پس پيامبر خديجه را از موضوع آگاه كرد. خديجه گفت: اي محمد. اميدوارم كه اينگونه باشد. سپس جبرييل بر پيامبر نازل شد و براي او آبي از آسمان آورد و به او وضو و ركوع و سجود را آموخت و آنگاه كه پيامبر چهل ساله شد، چگونگي نماز را بدون وقتهاي آن به او ياد داد. پس پيامبر در هر وقت، نمازهاي دو ركعتي مي خواند.

57- جبرييل پيام خداوند را به پيامبر رساند.. سپس جبرييل نزد پيامبر مي آمد و جز با اجازه اش به او نزديك نمي شد. روزي نزد پيامبر در بالاي مكه آمد، پاشنه ي پايش را در گوشه اي از دره به زمين كوبيد. چشمه اي جوشيد. جبرييل وضو ساخت و پيامبر طهارت گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستين نمازي بود كه خداوند واجب كرد.


پاورقي

[1] مسند أبي يعلي: 4 / 153 / 4110 عن أنس؛ جامع الأخبار: 184 / 450 نحوه.

[2] حلية الأولياء: 5 / 233، اتحاف السادة: 3 / 11 كلاهما عن ابن عمر.

[3] الكامل في التاريخ: 1 / 479.

[4] المناقب لابن شهر آشوب: 1 / 43.

[5] المناقب لابن شهر آشوب: 1 / 44.

[6] المناقب لابن شهر آشوب: 1 / 45.


بازگشت