حكمة الصلاة (حكمت نماز)


الكتاب:

(أقم الصلوة لذكري) [1] .

7- رسول الله صلي الله عليه و آله: انما فرضت الصلاة... لاقامة ذكر الله [2] .

8- الامام علي عليه السلام: فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك، و الصلاة تنزيها عن الكبر. [3] .

9- هشام بن الحكم: سألت أباعبدالله عليه السلام عن علة الصلاة فان فيها مشغلة للناس عن حوائجهم و متعبة لهم في أبدانهم، قال: فيها علل، و ذلك أن الناس لو تركوا بغير تنبيه و لا تذكر للنبي صلي الله عليه و آله بأكثر من الخبر الأول و بقاء الكتاب في أيديهم فقط لكانوا علي ما كان عليه الأولون، فانهم قد كانوا اتخذوا دينا و وضعوا كتبا و دعوا اناسا الي ما هم عليه و قتلوهم علي ذلك، فدرس أمرهم و ذهب حين ذهبوا، و أراد الله تبارك و تعالي أن لا ينسيهم أمر محمد صلي الله عليه و آله ففرض عليهم الصلاة يذكرونه في كل يوم خمس مرات ينادون باسمه، و تعبدوا بالصلاة و ذكر الله لكي لا يغفلوا عنه و ينسوه فيندرس ذكره. [4] .

10- الامام الرضا عليه السلام: ان علة الصلاة أنها اقرار بالربوبية لله عزوجل، و خلع الأنداد، و قيام بين يدي الجبار جل جلاله، بالذل و المسكنة و الخضوع و الاعتراف، و الطلب للاقالة من سالف الذنوب، و وضع الوجه علي الأرض كل يوم اعظاما لله جل جلاله و أن يكون ذاكرا غير ناس و لا بطر، و يكون خاشعا متذللا راغبا طالبا للزيادة في الدين و الدنيا مع ما فيه من الايجاب و المداومة علي ذكر الله عزوجل بالليل و النهار، لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه فيبطر و يطغي، و يكون ذلك في ذكره لربه جل و عز و قيامه بين يديه زاجرا له عن المعاصي و مانعا له من أنواع الفساد. [5] .

11- عنه عليه السلام - في بيان علة الصلاة -: طاعة أمرهم بها و شريعة حملهم عليها، و في الصلاة توقير له و تبجيل و خضوع من العبد اذا سجد، و الاقرار بأن فوقه ربا يعبده و يسجد له. [6] .

- حكمت نماز

قرآن:

«نماز را براي ياد من، بپا دار.»

7- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: نماز واجب شده است... براي برپاداشتن ياد خدا.

8- امام علي عليه السلام: خداوند ايمان را جهت پاك كردن از شرك، و نماز را براي دوري از كبر واجب كرد.

9- هشام بن الحكم: از امام صادق پرسيدم: با اينكه نماز مردم را از كار و زندگي بازمي دارد و تن هايشان را خسته مي كند، چرا واجب شده است؟ امام فرمود: در آن، علتهايي نهفته است. اگر مردم بدون هيچ آگاهي و يادآوري از پيامبر اكرم رها شوند و تنها به همان رسالت نخستين و حضور قرآن در ميان آنان بسنده شود، مانند امتهاي پيشين مي گردند كه به دين گرويدند و كتابهايي هم نوشتند و مردم را به دين خود فراخواندند و حتي براي آن جنگيدند، اما با رفتنشان، دينشان هم رفت و اثري از آنان باقي نماند. حال آنكه خداوند تبارك و تعالي خواست كه مردم حضرت محمد صلي الله عليه و آله را از ياد نبرند. از اين رو نماز را بر آنان واجب كرد تا او را هر روز، پنج بار ياد كنند و نام [مباركش] را بر زبان آورند و به نماز و ياد خدا فرمان داده شدند، تا غافل نگردند و او را فراموش نكنند مبادا يادش از خاطرها برود.

10- امام رضا عليه السلام: حكمت نماز، اقرار به ربوبيت خداوند عزوجل و شريك نگرفتن براي اوست. ايستادن در پيشگاه جبروت الهي، با خواري و بيچارگي، افتادگي و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت نهادن بر خاك در هر روز براي بزرگداشت خداوند جل جلاله است، تا به ياد او - نه فراموشكار و گردنكش كه - فروتن و خوار و خواهان و مشتاق فزوني دين و دنياي خود باشد. افزون بر اين ها، نماز، ذكر خداوند عزوجل و دوام آن در شب و روز است تا بنده، مالك و مدبر و آفريدگارش را از ياد نبرد وگرنه سركشي و طغيان مي كند و اين در ياد كردن پروردگار عزوجل و ايستادن در پيشگاهش نهفته است، كه او را از سرپيچي نهي مي كند و از انواع فساد بازمي دارد.

11- در تبيين حكمت نماز -: اطاعتي است كه [خدا] آنان را بدان امر كرده و آييني است كه بر آن وادارشان ساخته است. در نماز بزرگداشت و گراميداشت خداوند و فروتني بنده هنگام سجده است و اقرار به اينكه بالاتر از او، پروردگاري است كه به عبادتش مي پردازد و برايش سجده مي كند.


پاورقي

[1] طه: 14.

[2] عوالي اللآلي: 1 / 323 / 60؛ احياء علوم الدين: 1 / 228.

[3] نهج البلاغة: الحكمة 252، الفقيه: 3 / 568 / 4940 عن زينب بنت الامام علي عليهماالسلام عن فاطمة عليهاالسلام، غررالحكم: 6608.

[4] علل الشرائع: 317 / 1.

[5] الفقيه: 1 / 214 / 645، علل الشرائع 317 / 2 عن محمد بن سنان و ص 256 / 9 عن الفضل بن شاذان نحوه.

[6] المناقب لابن شهر آشوب: 4 / 354.


بازگشت