ترحم مادر بر فرزند خود ربيع بن خثيم


و شيخ الجليل بهاء الملة والدين (شيخ بهائي) در كشكول فرمايد: «ربيع بن خثيم - كه يكي از زهاد ثمانيه است - در شبها بسيار گريه مي كرد. مادرش چون زيادتي گريه اش را ديد گفت: اي نور ديده! شايد قتل نفسي كرده اي كه اين طور گريه مي كني؟! اگر چنين است به من خبر ده تا نزد ورثه ي مقتول بروم و حال تو را به آنها بگويم تا از تو عفو كنند. به خدا سوگند! اگر بدانند كه در چه حالي، به تو رحم خواهند نمود و تو را مي بخشند.

گفت: آري اي مادر! من قتل نفس نموده ام و مرتكب ظلم شده ام وليكن نه به ديگري بلكه نفس خودم را كشته ام و به او ظلم كرده ام».

يعني به سبب توجه به دنيا و غفلت از آخرت و تقصير و مسامحه در مقام عمل و محروم نمودن خود، به اين سبب از رسيدن به مقام مقربين و درجات صديقين باز مانده ام.

غرض از اين كلمات آن است كه از بزرگان دين و اولياي حق، راه و روش خوف و خشيت را فراگيريم و نفس سركش خود را توبيخ



[ صفحه 105]



و سرزنش نماييم كه سكون و اطمينان به دنيا پيدا نكند بلكه آرامشش در امر آخرت باشد و مبادا به عفو و كرم خداوند مغرور شود [1] و بداند كه بايد راستي براي آخرتش بكوشد. [2] .



چه مي گويم حديث عالم دل

تو را چون سر نشيب و پاي در گل



جهان آن تو و مانده عاجز

زتو محروم تر كس ديده هرگز



چو محبوسان به يك منزل نشسته

به دست خويش پاي خود شكسته



نشسته چو زنان بر كوي ادبار

نمي داري زننگ خويشتن ياد



دليران جهان آغشته در خون

تو سرپوشيده ننهي پاي بيرون [3] .




پاورقي

[1] (... و لا يغرنكم بالله الغرور) فاطر: 5.

[2] (و أن ليس للانسان الا ما سعي) نجم: 39.

[3] شيخ محمود شبستري / گلشن راز.


بازگشت