نقصان آدميت در اثر غفلت


هلاكت و نقصان انسان نيز در فراموش نمودن اين جنبه است كه براي جاي ديگر آفريده شده و بايد مبدأ و معادشناس گردد و به واسطه ي غفلت از خدا [1] و فراموشي آخرت، خودش را چون ساير حيوانات مي پندارد كه بايد وقتش را صرف خوردن و خفتن و آميزش و به دست آوردن مقدماتش نمايد؛ مانند بهائم و چهارپايان. [2] يا عمده ي وقتش را صرف غلبه و استيلا بر ديگران مي نمايد؛ مانند درندگان و حال آن كه خوردن و خفتن و آميزش و تحصيل مقدمات آنها به خاطر رفع ضرورت و باقي ماندن مركب بدن است نه اين كه اين ها مقصود اصلي و بالذات باشد؛ يعني آدمي براي خوردن و خفتن و آميزش جنسي آفريده نشده بلكه چون لازمه ي اين جسم و مركب بدن و دوام و بقاي آن، اين امور است، به خاطر ناچاري به مقداري كه ضروري است بايد شخص آنها را انجام دهد نه اين كه همتش را در اين امور مادي قرار دهد.

بيچاره انسان كه آنچه مقتضي گوهر ذاتش مي باشد فراموش نموده و تحصيل نمي كند. وا اسفا! از روزي كه از اين مستي، هشيار گردد و از اين جنون افاقه يابد [3] : «و بترسان ايشان را از



[ صفحه 33]



روز حسرت، هنگامي كه كار از كار بگذرد». [4] .


پاورقي

[1] (... نسوا الله فانسهم أنفسهم...) حشر: 19.

[2] (... و الذين كفروا يتمتعون و يأكلون كما تأكل الأنعم و النار مثوي لهم) محمد: 12.

[3] يعني و از اين ديوانگي بهبود يابد. نكته ي جالب اين كه از مفتون به ماديات شدن و امور مادي را هدف انگاشتن، تعبير به «ديوانگي و مستي» مي شود.

[4] (و أنذرهم يوم الحسرة اذ قضي الأمر...) مريم: 39.


بازگشت