تذكر براي عمل است نه يأس


خواهش ديگرم آن است كه خوانندگان عزيز! هنگام خواندن اين اوراق، مبادا اظهار يأس و ناتواني از انجام دستورات ذكر شده نمايند بلكه بايد با مخالفت نفس و مقابله با شيطان، در مقام عمل كردن به آن برآيند تا اين كه به تدريج عنايات الهي شامل حال گردد و به مقصد اعظم نايل گردند.

مبادا خوانندگان عزيز! به فريب نفس و شيطان، مسامحه و مماطله نمايند؛ زيرا هر روزي كه از عمر مي گذرد، ريشه ي خارهاي معاصي و رذايل اخلاق و غفلت از «وقوف بين يدي الله تعالي» [1] محكم تر



[ صفحه 29]



مي شود و استعداد شعله ور شدن آتش آنها و معذب بودن روحشان پس از جدايي از بدن، بيشتر مي گردد.



تو كه مي گويي كه فردا اين بدان

كه به هر روزي كه مي آيد زمان



آن درخت بد جوانتر مي شود

وين كننده پير و مضطر مي شود



خاربن در قوت و برخاستن

خاركن در سستي و در كاستن



او جوانتر مي شود تو پيرتر

زود باش و روزگار خود مبر



خاربن دان هر يكي خوي بدت

بارها در پاي خار آخر زدت



سال بيگه گشت و وقت كشت ني

جز سيه رويي و فعل زشت ني



كرم در بيخ درخت تن فتاد

بايدش بركند و بر آتش نهاد



هين و هين اي راه و بيگاه شد

آفتاب عمر سوي چاه شد





[ صفحه 30]





اين دو روزك را كه روزت هست زود

پرافشاني بكن از راه جود



اين قدر تخمي كه ماندستت بكار

تا در آخر بيني آن را برگ و بار



تا نمرده است اين چراغ پرگهر

هين فتيله اش ساز و روغن زودتر



هين مگو فردا كه فرداها گذشت

تا به كلي نگذرد ايام كشت



ترك لذتها و شهوتها سخاست

هر كه در شهوت فرود شد برنخاست



عروة الوثقي است اين ترك هوا

بركشد اين شاخ جان را تا سما



يوسف حسني تو اين عالم چه چاه

وين رسن صبر است بر امر اله



يوسفا آمد رسن در زن تو دست

از رسن غافل مشو بيگه شده است



در رسن زن دست و بيرون رو زچاه

تا ببيني بارگاه پادشاه [2] .




پاورقي

[1] وقوف بين يدي الله تعالي؛ يعني ايستادن در برابر خداوند، اشاره به مواقف قيامت است كه در محضر «رب العالمين»، شخص مورد بازخواست از عقايد، گفتار و كردارش قرار مي گيرد و گاهي از آن تعبير به «عرض علي الله» مي شود و منظور مؤلف از اين جملات اين است كه اگر شخص تهذيب نشود و غفلتش ادامه يابد، استعداد بيچارگي اش و گرفتاري اش بيشتر مي گردد؛ لذا بايد در برطرف كردن و كم كردن غفلات و مبارزه با نفس و شيطان كوتاهي نكرد.

[2] مثنوي معنوي / دفتر دوم.


بازگشت