ائتلاف


ايمان كرخي



وقتي غبار صورت آيينه صاف شد

خورشيد دور آينه گرم طواف شد



شب بود و عاشقانه ترين لحظه هاي رود،

احساس شوم جغد سياهي غلاف شد



احساس ساده اي همه جا را گرفته بود

ماه از دوباره منتظر اعتكاف شد



ديشب دوباره حرمت آيينه زنده شد

بين پرنده و گل و روز ائتلاف شد




بازگشت