راهي رو به ايمان


سميه كاظمي



بن بست در بن بست، آيا يك خيابان نيست؟

بيهوده مي گرديم راهي رو به ايمان نيست



دارد زمين از تشنگي جان مي سپارد، آه

در چشم هاي آسمان يك قطره باران نيست؟



اين قوم از نوح و خداي نوح برگشتند

آيا سزاي مردم اين قوم طوفان نيست؟



وقتي تمام مادران تن فروش اين جا

ابليس مي زايند، اين تقصير شيطان نيست



تقويم هاي منجمد تكرار يك فصلند

چيزي به جز يخ بستگي در اين زمستان نيست



آن قدر دوريم از زمان خود كه حتي نيست

در ما فُسيلي از وجود پاك انسان، نيست




بازگشت