سوره ي آل عمران آيه ي 17


«الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالأسحار»؛

آنان صابران و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و استغفاركنندگان در سحرگاهانند.

در تفسير الميزان، در ذيل اين آيه شريفه آمده است: منظور از كلمه «استغفار» در سحرها نماز شب و استغفار در آن است و روايات وارده، استغفار در اسحار را به نماز شب و استغفار در قنوت آخرينش كه همان يك ركعت وتر است تفسير نموده اند. خداي تعالي در سوره ي مزمل آيه 19 و سوره ي دهر آيه 29، بعد از يادآوري قيام در شب و تهجد و عبادت در آن، استغفار را راه انسان ها به سوي پروردگارشان خوانده و فرموده:



[ صفحه 54]



«ان هذه تذكرة، فمن شاء اتخذ الي ربه سبيلا» يعني (به درستي كه لزوم استغفار و يادآوري آن به شما براي اين است كه هر كس بخواهد، راهي به سوي پروردگار خود بگيرد.) [1] .

در تفسير نمونه ذيل اين آيه شريفه آمده است: «در اين آيه و آيه ي بعد، پرهيزكاران را كه در آيه ي قبل، مشمول نعمت هاي بزرگ جهان ديگر بودند، معرفي مي كند و شش صفت ممتاز آنان را بر مي شمرد...

هنگام سحر و آخر شب، يعني آن هنگامي كه آرامش و صفاي خاصي همه جا را فرا گرفته، در آن هنگام كه غافلان و بي خبران در خوابند و غوغاي جهان مادي فرو نشسته و طبعا توجه خاصي كه به ارزش هاي اصيل هستي در سر مردان خدا و قلب زنده دلان پيدا مي شود، به ياد خدا به پا مي خيزند و در پيشگاه با عظمتش، استغفار و طلب آمرزش مي كنند و محو پرتو نور و جلال پروردگار مي شوند و با تمام وجودشان زمزمه ي توحيد دارند «و المستغفرين بالأسحار».

از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه نقل شده كه فرمود: «كسي كه در نماز هفتاد بار بگويد: «استغفر الله ربي و اتوب اليه» و تا يك سال بر اين عمل مداومت نمايد، خداوند او را جزو استغفاركنندگان در سحر «و المستغفرين بالأسحار» قرار مي دهد و حتما او را مشمول عفو خود مي سازد. [2] .

سحر چيست؟ واژه ي «سحر» در اصل به معني «پوشيده و پنهان بودن» است و چون در آخر شب، پوشيدگي خاصي بر همه چيز حكومت مي كند، نام آن «سحر» گذاشته شده است. لغت «سحر» نيز از همين ماده است زيرا شخص ساحر دست به كارهايي مي زند كه



[ صفحه 55]



اسرار آن از ديگران پوشيده و پنهان است. عرب به «ريه» و «شش» نيز گاهي «سحر» مي گويد، اين هم به خاطر پوشيده بودن درون آن مي باشد.

چرا در اوقات شبانه روزي تنها به وقت سحر اشاره شده است، در حالي كه استغفار و بازگشت به سوي خدا در همه حال مطلوب است؟ اين براي آن است كه سحر به خاطر آرامش و سكوت و تعطيل كارهاي مادي و نشاطي كه بعد از استراحت و خواب به انسان دست مي دهد، آمادگي بيش تري براي توجه به خداوند به او مي بخشد و اين معني را به آساني باتجربه مي توان دريافت. حتي بسياري از دانشمندان براي حل مشكلات علمي از آن وقت استفاده مي كردند زيرا چراغ فكر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغ تر و درخشان تر است و از آنجا كه روح عبادت و استغفار، توجه و حضور دل مي باشد، عبادت و استغفار در چنين ساعتي از همه ساعات گران بهاتر است.» [3] .

خواجه عبدالله انصاري در تفسير عرفاني خويش آورده است:

«الصابرين و الصادقين... جوان مرداني كه به دل شكيبايانند بر فرمان حق، به روح راست روانند در عهد با حق، به تن فرمان برانند در حق حق، به مال هزينه كنانند در راه حق، به زبان آمرزش خواهانند از كرم حق! بر بلاها صبر كنند و شكوي بگذارند و از دنيا و عقبي روي برتافتند تا به مولي رسيدند. جامه ي فقر پوشيدند، بر در سراي كرم دست نياز برداشتند و گفتند: تا نگشايي نرويم! تا ننوازي برنگرديم، گاه در سجود و گاه در قيام، گاه با بيم و گاه با اميد!»

«... و المستغفرين بالأسحار... تا در روش باشد، آن سان باشد صفت ايشان، و چون به كشش رسند آمرزش خواهند و از آن شواهد خوف و رجاء و صدق و صبر استغفار كنند. از



[ صفحه 56]



اينجا است كه مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من روزي هفتاد مرتبه استغفار مي كنم». چون از معرفت بگذرند و فرا گذرند تا به معروف رسند و از دوستي برتر شوند تا دوست ببينند.» [4] .

در فصل اول كه به فضيلت سحر و سحرخيزي اشاره شد به رواياتي گرانبها از حجج طاهرين عليهم السلام تبرك جستيم وليكن در ادامه ي تفسير اين آيه ي شريفه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: نماز شب نور است و علي عليه السلام فرمود از آن موقع كه اين سخن را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم هرگز نماز شب را ترك نكردم و در سفارش هاي رسول مكرم به اسوه ي متقين است كه اي علي! بر تو باد به خواندن نماز شب و از ما نيست كسي كه به نماز شب اهميت ندهد. هم چنين امام صادق عليه السلام فرمود: از شيعيان ما نيست كسي كه نماز شب را به جاي نياورد و گويند شب زنده داري، شعار پرهيزكاران و روش مشتاقان است و سرگرمي مؤمن در نماز شب است. سنت انبياء سلف و تابعين خلف ايشان است. سيره اوصياء و صلحا و موجب جلاي ديده مؤمنان است. مايه افتخار مؤمن و زينت وي در دنيا و عقبي است. آن كه از فيضش محروم گردد مغبون و پريشان است و آن كه بدان مشغول از جمله بهشتيان و مقربين است. موجب خشنودي پروردگار و مودت ملائكه است و به هيچ چيز مثل آن نمي توان شيطان مردود را غضبناك كرد. [5] .


پاورقي

[1] الميزان ج 3 صص 112 و 113.

[2] ثواب الاعمال ص 196.

[3] تفسير نمونه ج 2 صص 342 و 343.

[4] تفسير خواجه عبدالله ج 1 ص 179.

[5] جهت تحقيق بيش تر به پاورقي هاي فصل اول و سوم مراجعه شود.


بازگشت