محبت و رضا


آن كه راضي به رضاي الهي باشد و جز رضايت پروردگار عظيم الشأن چيزي نخواهد به طور يقين خداوند نيز او را از ميان بندگانش برمي گزيند؛ زيرا محبت يك رابطه دو طرفه است و آنچه واضح است محبت از ثمرات رضا محسوب مي گردد. در مقامات اهل سلوك، رضا و تسليم مقامي والا و ارزشمند به شمار مي آيد و رهرو طريق الي الله وقتي پا به اين عرصه گذاشت و امور خود را يكسره به آن ذات سرمدي تفويض نمود خود به خود به سوي محبت الهي گام برمي دارد و آنچنان حب الهي در دلش شعله ور مي گردد كه همه چيز و همه كس را فداي محبوبش مي نمايد. مروي است كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم عرض كرد: پروردگارا سرآمد همه عبادات چيست؟

خداي تعالي فرمود: خاموشي و روزه داري. خداي تعالي فرمود: اي احمد! مي داني نتيجه ي روزه چيست؟ عرضه داشت: نه پروردگارا! خداي تعالي فرمود: نتيجه روزه كم خوردن و كم گفتن است و عبادت دوم خاموشي است و خاموشي حكمت را به ارث مي گذارد و حكمت، معرفت را و معرفت يقين را و چون بنده اي به مرحله ي يقين رسيد تشويشي به دل راه ندهد كه روزش در آسايش خواهد گذشت يا در سختي. پس اين حالت، مخصوص كساني است كه به مقام رضا رسيده باشند. پس كسي كه به رضاي من عمل كند سه خصلت به او عنايت مي كنم: شكري به او معرفي مي كنم كه هيچ گونه جهلي به آن آميخته نباشد و ذكري كه با فراموشي نياميزد و محبتي كه بر محبت من، محبت هيچ مخلوقي را مقدم نشمارد. پس هنگامي كه مرا دوست داشت من هم او را دوست مي دارم و هم محبوب ديگرانش مي كنم و چشم دل او را براي تماشاي عظمت و جلالم باز مي كنم. پس علم هيچ يك از خواص خلق خودم را بر او پوشيده نگذارم. پس در تاريكي شب و روشني روز با او مناجات مي كنم. تا آن كه از لذت مناجات من سخنش با



[ صفحه 25]



مردم و هم نشيني اش با آنها بريده شود و كلام خودم و فرشتگانم را به گوش او برسانم و سري را كه از خلقم پنهانش داشته ام به او بشناسانم. سپس حجاب هايي كه ميان من و اوست برمي دارم و نعمت كلام خودم را به او ارزاني داشته و او را به لذت نگاه كردن به جمال جميلم مي رسانم. قدرت و سلطنت چنين بنده اي را به طور حتم و يقين برتر از سلطنت پادشاهان قرار مي دهم. آنچنان كه همه ي پادشاهان در برابر او سر فرود آورده و هر چه پادشاه ستمكار و ستمگر كينه توز است هيبت او را به دل گيرند و درنده هاي زيان گر صورت بر قدم او بمالند و بهشت را و آنچه را كه در آن است مشتاق او گردانم و عقل او را غرق در معرفت خود كنم و خود به جاي عقل او قيام كنم. سپس به طور حتم مرگ را و جان كندن را و سوزش مرگ و وحشت آن را بر او سهل و آسان مي كنم، تا آنجا كه او را با تشريفات خاصي به سوي بهشت مي برند و چون فرشته ي مرگ بر او فرود آيد، او را خوش آمد مي گويد و مي گويد: خوشا به حالت و خوشا به حالت كه همانا خداي تعالي به تو مشتاق است. بدان اي ولي خدا، كه درهايي كه عمل تو از آنها بالا مي رفت بر تو مي گريند و محراب و نمازگاه تو بر فراق تو مي نالند.

پس به او مي گويد: من به رضوان و كرامت خداي تعالي راضي ام و روح از بدن او به همان آساني كه مويي از خمير كشيده شود بيرون مي آيد و همانا فرشتگان بر بالين او ايستاده و هر يك جامي از كوثر بر يك دست و جامي از شراب بهشتي به دست ديگر گرفته و روح او را سيراب مي كنند؛ تا سختي جان كندن و تلخي آن از كام او بيرون رود و او را به مژده ي بزرگ بشارت دهند و گويند پاك و پاكيزه شدي خودت و جايگاهت؛ زيرا تو قدم به پيشگاه خداي عزيز و كريم و حبيب و قريب مي گذاري. پس روح او از دست هاي فرشتگان پرواز نموده و در كم تر از يك چشم بر هم زدن به سوي خدا مي شتابد. پس هيچ حجاب و پرده اي ميان او و خداي تعالي باقي نمي ماند و خداي تعالي به او مشتاق است.



[ صفحه 26]



پس روح آن بنده خدا بر كنار چشمه اي كه در سمت راست عرش الهي است مي نشيند. سپس به او گفته مي شود. اي روح، دنيا را به چه وضعي ترك گفتي؟ عرض مي كند: خداي من و سيد من، به عزت و جلالت سوگند، خبري از دنيا ندارم. من از روزي كه مرا آفريدي تا به حال خوف تو در دلم بود. پس خداي تعالي مي فرمايد: راست گفتي، تو با پيكرت در دنيا بودي ولي روحت با من بود. تو همواره مورد توجه من بودي و من از پنهان و آشكارت آگاهم. از من سؤال كن كه تو را عطا خواهم كرد و هر چه آرزو از من داري بخواه كه تو را مورد اكرام خودم قرار خواهم داد. اين بهشت من است كه همه در اختيار تو است به هر جايش كه خواهي قدم بگذار و اين همسايگي من است؛ در سايه ي من ساكن شو. پس روح عرض مي كند: بار الها! تو خودت را به من شناساندي. با شناسايي تو از همه خلقت بي نياز شدم. به عزت و جلال تو سوگند، اگر رضاي تو در آن باشد كه مرا ريز ريز كنند يا هفتاد بار با سخت ترين مرگ كشته شوم هر آينه رضاي تو نزد من محبوب تر خواهد بود.

... تا آنجا كه فرمود: «خداي عزوجل مي فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، كه ميان خودم و تو هيچگاه حجابي نخواهم داشت تا هر وقت كه بخواهي به حضور برسي. آري كه من با دوستانم اين چنين رفتار مي كنم.» [1] .


پاورقي

[1] رساله لقاء الله صص 41 - 45.


بازگشت