علايم محبت الهي


مسلما در يك انسان الهي كه خود را خالص و بي شائبه وقف آن وجود ازلي نموده



[ صفحه 21]



است صفاتي هويدا مي گردد كه او را از ساير افراد ممتاز مي گرداند و همين نشانه ها فرا راه سالك قرار مي گيرد تا تمام هم و غم خود را در راه نيل به آنها به كار گيرد.

برخي از علايم محبت الهي كه در محب خداوند بايد ديده شود عبارتند از:

الف: همواره طالب لقاي پروردگار و رسيدن به وصال آن محبوب ازلي باشد؛ اگرچه با مرگ و نيستي وجود ظاهري به آن برسد. از همين طرز تفكر است كه محبت الهي مرگ را از پستان مادر گواراتر مي داند. زندگاني فاني دنيا و زرق و برق چهار روزه ي آن نتوانسته او را از ياد و ذكر خدا باز دارد؛ بلكه همواره در قفس تنگ دنيا از غم فراق مي نالد و ناله ي شوق سر مي دهد تا بلكه به وصال آن همايون برسد.

ب: همواره طالب رضاي الهي باشد و هرگز خواسته ي خود را بر خواسته ي محبوبش مقدم نداند؛ مقام رضا از مقامات والاي عرفاني است كه رسيدن به آن مقدمات زيادي را طلب مي كند. تا سالك پا بر خويشتن ننهد و منيت خويش را به كناري نيفكند به «او» نمي رسد هر چه بدبختي و شقاوت بر سر بشر آمده است از خودخواهي و منيت او ناشي مي شود. چرا كه خداوند چيزي را مي خواهد و بنده چيز ديگري و نهايتا همانچه خدا بخواهد انجام مي گيرد و بشر شكست خورده، سر عصيان و تباهي در پيش مي گيرد و (نستجير بالله) خداي غفور و مهربان را دشمن خويش مي پندارد.

ج: دايما به فكر خدا باشد و حتي براي يك لحظه چه در خلوت و چه در حضور ديگران وي را فراموش نكند و تمام كارهايش براي خدا و به ياد خدا باشد. آن كه ادعاي محبت الهي دارد ولي در كارها و اعمالش از خدا غفلت مي كند و حضور خداوند را در زندگيش ناديده مي گيرد تنها به فريب خودش پرداخته، از اين راه بهره اي عايدش نمي گردد.

د: زبان، دل و تمام اعضايش همواره به ياد خدا باشد و از گفتن و شنيدن سخنان لغو و بيهوده و از معاشرت هاي بي فايده بپرهيزد. نفس آدمي به هر چه خو گرفت، اعمال و



[ صفحه 22]



حركاتش نيز بر اساس آن نقش مي بندند، اگر با افراد نيك معاشرت و مجالست نمايد، نفس خود به خود به سوي خير و نيكي گرايش مي يابد و برعكس اگر با افراد بي شخصيت و بي هويت تكلم و نشست و برخاست نمايد نفس به سوي شر و بدي سوق داده مي شود.

ه: شوق به مناجات الهي داشته باشد؛ خصوصا در خلوت ها و به ويژه در دل شب. بنا به قول پروردگار كه مي فرمايد: «ان ناشئة الليل هي أشد وطئا و أقوم قيلا [1] » يعني (مناجات سحرگاهي و نماز شب بهترين شاهد اخلاص و صفاي قلب و دعوي صدق ايمان است)، عبادت شبانه پابرجاتر و بااستقامت تر است و لذا به مناجات الهي به ويژه در دل شب سفارش مؤكد شده است. تا آنجا كه جبرئيل امين به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم وحي فرموده: «آگاه باش كه شرافت مرد، عبادت او در شب است و عزت وي بي نيازي جستن از مردم است.» [2] .

و: اگر ضرري از زيان هاي دنيوي به وي رسيد به هيچ وجه متألم و ناراحت نگردد و اگر دنيا به وي رو كرد شاد و خوشحال نگردد؛ بلكه همواره از دنيا گريزان باشد. از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: «خداوند - جل جلاله - به دنيا وحي فرمود كه هر كه در خدمت تو باشد، او را به رنج و تعب بينداز و هر كه تو را رها كند در خدمت وي باش و هرگاه بنده در دل شب تار، با آقاي خويش خلوت نموده و با او به راز و نياز پردازد، خداوند نوري در دل وي جايگزين مي سازد و چون بگويد: اي رب من! اي رب من! خداوند جليل - جل جلاله - ندايش داده و فرمايد: لبيك اي بنده ي من! بخواه از من تا عطايت كنم. به من توكل نماي تا بسنده ات باشم و سپس خداوند به فرشتگان فرمايد: اي فرشتگان من! بنده ام را بنگريد در دل اين شب تيره با من خلوت كرده است. در حالي كه بطالت پيشگان به امور



[ صفحه 23]



لعب مشغولند و غفلت زدگان در بستر خواب آرميده اند، اينك گواه من باشيد كه به طور حتم او را آمرزيدم. [3] ».

ز: به هر چيز و هر كس كه نسبتي با محبوب وي دارد عشق بورزد؛ چنانچه مجنون به سگي كه در كوي ليلي ديده عشق مي ورزد.

در مناجات نهم از مناجات خمس عشر، حضرت سجاد عليه السلام مي فرمايد: «خدايا از تو محبتت را درخواست مي كنم و محبت كسي كه تو را دوست مي دارد و محبت هر كاري كه مرا به مقام قرب تو برساند.»

ح: همواره از عظمت و هيبت الهي ترسان و خائف باشد و در عين حال در جذبه محبت الهي به سر برد؛ در قرآن آمده است: «همانا آن مؤمنان كه از خوف خداترسان و هراسانند و آنان كه به آيات خداي خود ايمان مي آورند و آنان كه هرگز به پروردگارشان مشرك نمي شوند و آنان كه آن چه وظيفه بندگي و ايمان است به جاي آورده و باز از روزي كه به خداي خود رجوع مي كنند دل هايشان ترسان است.» [4] .

در جاي ديگر مي فرمايد: «اي رسول! اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل مي كرديم مشاهده مي كردي كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشي مي گشت و اين امثال را در قرآن براي مردم بيان مي كنيم؛ باشد كه اهل عقل و فكرت شوند.» [5] .

ط: از محبت بين خود و خداوند در جايي سخن نگويد؛ مگر آن كه مقصودش هدايت كسي به طريق پروردگارش باشد. چون عشق يك سرّ نهاني است و اگر بر زبان ها بيفتد بديهي است كه از ارزش كار كاسته مي گردد و چه بسا عاشق را از طي طريق بازدارد و او را دچار عجب و خودپسندي نمايد كه بزرگ ترين آفت سلوك محسوب مي گردد.



[ صفحه 24]




پاورقي

[1] سوره مزمل آيه ي 6.

[2] امالي صدوق ص 141.

[3] امالي صدوق ص 168.

[4] سوره ي مؤمنون آيات 57 تا 59.

[5] سوره حشر آيه 21.


بازگشت