محبت الهي


بالاترين محبت ها و جامع تمام دوستي ها و مودت ها، حب الهي است. مسلما كسي جز او سزاوار دوستي نيست و تا دل جاي او نشود جاي غير از او خواهد بود و آنگاه به حب الهي مي توان دست يافت كه جز او به دل راه نيابد. چنانچه در مناجات حضرت سجاد عليه السلام مي خوانيم: «اي خدا! آن كيست كه شيريني محبت تو را چشيد و جز تو كسي را خواست؟



[ صفحه 17]



و آن كيست كه به مقام قرب تو انس يافت و لحظه اي روي از تو گردانيد؟» [1] .

تمام اسباب و علل محبت، در محبت خداوند جمع است و لذا كامل ترين اقسام محبت است. با اين قرابت است كه مي توان به سعادت دنيوي و اخروي رسيد و تنها راه رسيدن به تكامل نهايي و تنها نيروي مؤثر در سير و سلوك بشر نيز همين كيمياي ارزشمند است.



چنان پر شد فضاي سينه از دوست

كه فكر خويش گم شد از ضميرم [2]



محبت الهي گاهي آنچنان جذبه اي ايجاد مي كند كه سالك را محو جمال جميلش مي نمايد و از خود بي خود مي كند. چنانكه رهرو جز به يار نمي انديشد و جز وصل او چيزي نمي خواهد. لذا هر چه در اين راه مانع از قرب الهي گردد، حتي بهشت را نيز به كنار مي زند و به قولي يكسره بر هر چه كه هست «چار تكبير» مي زند.

در قرآن كريم آمده است: «قل ان كان آباؤكم و ابناءكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتي يأتي الله بامره و الله لا يهدي القوم الفاسقين [3] » يعني (اي رسول! به امت بگو اي مردم! اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود را و اموالي را كه جمع آورده ايد و مال التجاره اي را كه از كسادي آن بيمناكيد و منازلي را كه به آن دلخوش داشته ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست مي داريد پس منتظر باشيد تا امر نافذ خدا جاري گردد و خدا فساق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد.»

از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده كه شعيب پيغمبر عليه السلام آنقدر از حب الهي گريست كه هر دو چشم او كور شد. خداوند دو چشم او را به قدرت خويش بينا ساخت. مجددا از خوف الهي



[ صفحه 18]



آنقدر گريه كرد تا دو چشمش كور شد. باز هم خداوند به الطاف بي انتهايش دو چشم وي را بينا ساخت و براي سومين مرتبه هم شعيب چشمانش از شدت گريه از خوف الهي نابينا شد و باز خداوند شفا به وي عنايت فرمود و چون براي چهارمين بار شعيب شروع به گريستن كرد وحي الهي رسيد كه اي شعيب تا كي گريه مي كني؟! اگر گريه تو از ترس آتش دوزخ است تو را از آن ايمن گردانيدم و اگر از شوق جنت است، بهشت را به تو عطا كردم، عرضه داشت كه اي خداي من! و اي آقاي من! تو مي داني كه گريه ي من نه از خوف جهنم است و نه به شوق بهشت؛ بلكه اتصال قلب من به رشته ي محبت تو است كه در هجرانت ياراي تحملم نيست و آنچه چشمانم را نابينا ساخته گريه دوستي براي تو بود. وحي آمد كه اي شعيب! حالا كه بدين خاطر گريستي و هدف تو از گريه تنها و تنها محبت الهي بوده است، كليم خود موسي بن عمران عليه السلام را به خدمتگزاري تو مي فرستم تا چوپاني گوسفندانت را بر عهده گيرد. [4] .


پاورقي

[1] مناجات المحبين، مناجات نهم از مناجات خمس عشر، مفاتيح الجنان تأليف شيخ عباس قمي (ره).

[2] ديوان غزليات خواجه حافظ شيرازي (ره).

[3] سوره مباركه توبه، آيه شريفه 24.

[4] رساله ي لقاءالله تأليف ميرزا جواد ملكي تبريزي (ره) ص 37 به نقل از علل الشرايع.


بازگشت