حق مردم


پرداختن حق مردم، به خصوص اگر حقي به ناروا و از راه مشكوك و نامشروع در زندگي وارد شده باشد، يك وظيفه حتمي و يك مسئوليت اجتناب ناپذير است. كسي كه مديون مردم است، گناهكار مي باشد و تا حق آنان را بازنگرداند، در پيشگاه خداوند مغضوب و در نظر مردم منفور است؛ چنين كسي اگر نماز و ساير عبادت ها را هم انجام دهد، اعمال او مطلوب و صحيح نخواهد بود.

نخعي مي گويد: به امام باقرعليه السلام عرض كردم؛ من از زمان حكومت حجاج بن يوسف ثقفي تا كنون استاندار بوده ام و از اين ناحيه دارايي فراواني به دست آورده ام. اكنون مي خواهم توبه كنم و زندگي خود را اصلاح نمايم.

امام باقرعليه السلام اندكي سكوت كرد و به دنبال اصرار و تقاضاي من براي راهنمايي فرمود: توبه تو به سادگي پذيرفته نمي شود؛ مگر اين كه: تودّي الي كل ذي حق حقه [1] .

حق و حقوقي را كه در اين مدت از افراد گرفته اي، به صاحبان آن برگرداني. اضافه بر اين كه يك فرد مسلمان، بايد از بردن و خوردن حق و مال مردم، از راه ظلم و ناروا خودداري كند و اين كار در منطق اسلام مسئوليت اجتناب ناپذير دارد. در مورد بدهكاري خود به مردم همان كه تعهد اخلاقي و حقوقي است، نبايد هيچ گونه مسامحه و قصوري نشان دهد بلكه با كمال جديت به قول و قرار خود عمل نمايد و بدهكاري خود و حق مردم را بپردازد.

مجتهدين در رساله هاي عملي خود نوشته اند: شكستن نماز واجب از روي اختيار حرام و ممنوع است اما اگر كسي در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه نمايد، چنان چه بتواند در بين نماز طلب او را بدهد، بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز، دادن طلب او ممكن نيست، بايد نماز را بشكند و طلب او را بدهد و سپس نماز بخواند. [2] .

نماز فقط يك سلسله الفاظ و چند حركت و نشست و برخاست نيست بلكه عبادتي است كه عقيده را اصلاح و تنظيم مي كند، روح احساس مسئوليت در برابر خدا و مردم را در انسان مي دمد. ارتباط معنوي انسان را با خداوند محكم مي كند و در سايه اين ارتباط انسان خود را موظف مي داند، از راه حلال و مشروع پول به دست آورد، حقوق مالي خود را در برابر خدا و خلق ادا نمايد و بالاخره براي اين كه نماز او بي نتيجه نباشد و مقبول درگاه الهي قرار گيرد، در زندگي خود نظام اقتصادي سالم و صالحي هم داشته باشد.


پاورقي

[1] اصول كافي، ج2، ص 331.

[2] رساله توضيح المسائل، ص 201.


بازگشت