نماز و حكومت اسلامي


«لازمه تحقق عيني تربيت همه جانبه و متعادل در تمام حالت هاي وجود انسان يعني دو بعدي، معنوي و نيز فردي و اجتماعي، تشكيل و استقرار حكومت الهي و اسلامي است. چون تنها در سايه حكومت اسلامي است كه پيوستگي و ارتباط دين و سياست و تعادل در رشد و تعادل انسان تحقق مي يابد. بديهي است در اين صورت اهتمام به تفكر و تهذيب نفس كه وظيفه هر مسلمان مؤمن و مجاهد است از بعد فردي خارج و پيوند نزديكي با ابعاد اجتماعي و سياسي اسلام مي يابد.» [1] .

اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اتَوُاالزَّكوةَ وَ أمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ. [2] ؛ ياران خدا كساني هستند كه هر گاه در زمين به آن ها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مي دارند و زكات را ادا مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي نمايند و پايان همه امور از آن خداست.

اين آيه خطاب به ياران خداست كه آن ها هرگز پس از پيروزي، همچون خودكامگان و جباران به عيش و نوش و لهو و لعب نمي پردازند و در غرور و سستي فرو نمي روند؛ بلكه پيروزي ها و موفقيت ها را نردباني براي ساختن خويش و جامعه قرار مي دهند. آن ها پس از قدرت يافتن، تبديل به يك طاغوت جديد نمي شوند، ارتباطشان با خدا محكم و با خلق خدا نيز محكم است؛ چرا كه نماز سمبل پيوند با خالق است و زكات، رمزي براي پيوند با خلق و امر به معروف و نهي از منكر پايه هاي اساسي ساختن يك جامعه سالم محسوب مي شود. [3] .

«اين آيه، طبيعت حكومت اسلامي و حاكمان اسلامي را بيان مي دارد. در حكومت الهي، اقامه نماز، پرداخت زكات، امر به معروف و نهي از منكر به عنوان ثمره و نتيجه قطعي حكومت مطرح است.

اقامه نماز در بعد اجتماعي كه محصول حكومت ديني است، يعني تبليغ و تبيين نماز، تشويق مردم به نماز، فراهم ساختن زمينه هاي اقامه نماز، توسعه نماز، گرم شدن بازار نماز، شلوغي و پر رونقي مساجد و نمازهاي جمعه و جماعت، حضور و تظاهر به نماز و افزايش نمازخوانان در جامعه.» [4] .

«بنابراين اقامه نماز در يك نظام الهي واكسينه كردن و بيمه كردن نظام و جامعه است در برابر جهل، غفلت، نقص، ضرر و اضرار؛ و افزودن مستمر درجات تعالي انسان و جامعه. و اين عالي ترين شكل هدايت و رهبري توأم با بصيرت و مسئوليت و آزادي و استقلال در جهت تحقق كرامت انسان و جامعه است.

امام علي عليه السلام به عنوان مصلح و رهبر نظام ديني، اقامه نماز را در فرمان هاي حكومتي شان «تصريحاً و تلويحاً» مورد تأكيد قرار داده اند و آن را بهترين فعاليت براي تعامل مطبوع ميان حاكميت و مردم، و مساعدت و معاضدت آگاهانه، عاشقانه، آزادانه، مسئولانه جهت تعامل فرآيند سعادت و رستگاري معرفي مي نمايد. زيرا بزرگ ترين مشكلي كه در راه مصلحان (و حكومت ها) هست اين است كه همبستگي ميان مردم را به حد اعلا برسانند و اقامه نماز جماعت توسط حاكميت در چنين فضاي لطيف و محبت آميز مبتني بر درايت و بيداري و هشياري و صداقت و اخلاص رابطه مردم و حاكميت را مستحكم خواهد ساخت.

امام علي عليه السلام در فرمان حكومتي شان به محمد بن ابي بكر فرمودند: وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَئٍ مِنْ عَمَلِكَ تابِعٌ (تَبَعٌ) لَصَلوتِكَ. وَ اَعْلَمْ اَنَّهُ مَنْ ضيع الصَّلاةَ، فَاِنَّه لِغَيْرالصَّلاة مِنْ شَرايعِ الاسْلامَ اَضيع.

امام در فرمان سياسي، به نظام حكومتي و كارگزاران آن توصيه مي كند كه هر نوع فعاليتي در نظام اعم از فعاليت ها و رفتارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، امنيتي، قضايي و... بايستي تابع نماز باشد. همان طور كه قرآن مجيد در خصوص طبيعت انسان مي فرمايد: «...اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، اذا...» [5] .

«اميرمؤمنان به عنوان حاكم اسلامي با والي خود اين گونه در مورد نماز سخن مي گويد و اين معناي اقامه نماز است. پس حاكم اسلامي بايد تبليغ نماز نمايد و اهميت و جايگاه نماز را آشكار سازد و مردم را عاشق نماز بكند.» [6] .

«هم چنين ايشان به استاندار خود مالك اشتر مي فرمايند: و اذا احدث لك ما انت فيه من سلطانك ابهةً أَو مخيلةً فانظر الي عظم ملك الله فوقك و قدرته منك علي ما لا تقدر عليه من نفسك. هنگامي كه اين منصب و مقام در تو خيال قدرت و ابهتي ايجاد كرد، عظمت و قدرت خدا را بنگر و آن را در نظر آور كه فوق تو و قدرت توست.» [7] .

«پس بي نمازان كه پيمان فطرت و بندگي را با خداي خود مي شكنند، با زيردستان و رعاياي خود به طريق اولي پيمان شكنند و چنين ستمگراني شايسته حكومت بر بندگان خدا نمي باشند. يعني بايد با حاكمان بي نماز كه فاقد نخستين نشانه صلاحيت براي حكومت اند و طبعاً فاقد ديگر ملاك هاي صلاحيت حكومت خواهند بود و بر مردم ستمكاري خواهند كرد، تا برچيدن دستگاه جورشان قتال و مبارزه كرد و صالحان را بر سر كار آورد.» [8] .

اگر صاحبان قدرت فاقد اصول اخلاقي باشند و صرفاً از روي سياست، قدرت را در دست گيرند، احتمال بسيار وجود دارد كه قدرت زياد، در روابط اجتماعي درون فكن شود و آن ها احساس تقصير نكنند. بلكه با مسئول دانستن ديگران، تقصير خود را متوجه ديگران كنند، و ديگران را مستحق مجازات بدانند در نتيجه دچار خود بزرگ بيني مي شوند و به خود اجازه مي دهند مرگ و زندگي ديگران را در دست بگيرند؛ چنين است كه نماز در جهت دادن به اصلاحات اجتماعي نقش مهمي دارد.


پاورقي

[1] خانواده و نماز، ص 58.

[2] قرآن كريم، سوره حج، آيه 41.

[3] سلامت روح (نماز و عبادت در تفسير نمونه)، ص 93.

[4] نماز، زيباترين الگوي پرستش، صص 95 - 94.

[5] نماز، حكومت، تربيت، صص 90 - 59 - 52 -41 - 40.

[6] نماز زيباترين الگوي پرستش، ص97.

[7] نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 97.

[8] نمازشناسي، ص 231.


بازگشت