«نماز» و «وحدت»


نماز جمعه و نماز جماعت دو نماد عيني نماز است، كه درباره جايگاه و ارزش آن، تنها به دو حديث بسنده مي كنيم:

1. نماز جمعه

امام علي عليه السلام مي فرمايد:

ولا تسافر في يوم جمعه حتي تشهد الصلاة الا فاصلاً في سبيل الله

روز جمعه - پيش از حضورت در نماز جمعه - مسافرت مكن، مگر انگيزه و هدف سفرت الهي باشد. [1] .

2. نماز جماعت

امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصي كه از ايشان مي پرسد: كه نماز فرادي، در مسجدي كه ثواب هر ركعت آن معادل هزار ركعت نماز است، بهتر است يا نماز جماعت در مسجد محلي كه از امتياز كمي برخوردار است؟

امام مي فرمايد: «نمازت را با جماعت بخوان.» [2] .

نماز جمعه و جماعت، تمرين مداوم «اتحاد» و «برادري» در قلب حيات ديني و معنوي است.

مسلمانان، با هر عقيده اي كه دارند، با هر انديشه اي كه در سر مي پرورانند - كه ممكن است، حتي با يكديگر متضاد باشد - دو شادوش هم به نماز مي ايستند، تا متذكر شوند اختلاف انديشه شان، به معناي در هم شكستن «اتحاد» بين آن ها نيست.

پيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلم در سخني گهربار، به نقش «نمازهاي جماعت» در «آفرينش وحدت» اشاره مي كند:

يا ايهّاالناس اقيموا صفوفكم، و امسحوا بمناكبكم لئلا يكون بينكم خلل و لا تخالفوا فيخالف الله بين قلوبكم. [3] .

اي مردم صف هايتان را منظم كنيد و دوش به دوش هم بايستيد تا فاصله و جدايي خللي ميان شما نباشد، و نامرتب نباشيد وگرنه خداوند دل هاي شما را از يكديگر دور مي گرداند.

از سويي ديگر، اين «سنت وحدت آفرين» را موجب «نوميدي شياطين» از «پيروان دين» معرفي مي كند:

سووّا بين صفوفكم، و حاذوا بين مناكبكم لا يستحوذ عليكم الشّيطان

ميان صف ها را پر كنيد، دوش به دوش يكديگر بايستيد تا شيطان بر شما غلبه نكند. [4] .

در بعضي تفاسير نيز، در پاسخ به اين پرسش كه:

اگر به هر سو رو مي كنيم، خدا آن جاست:

فَأَينَما تُوَلّوُا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ (بقره/ 115)

پس توجه به قبله، چه لزومي دارد؟

آمده است:

«توجه به قبله، هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معيني نيست، بلكه از آن جا كه انسان يك وجود مادي است و بالاخره بايد به سويي نماز بخواند، دستور داده شده است كه همه به يك سو نماز بخوانند، تا وحدت و هماهنگي در صفوف مسلمين پيدا شود و از هرج و مرج و پراكندگي، جلوگيري به عمل آيد.» [5] .

پس مي بينيم، بعضي از انديشمندان، «فلسفه قبله» را نيز، «وحدت» و «يكرنگي و يكدلي» تفسير كرده اند.


پاورقي

[1] ص 4784، فرهنگ آفتاب.

[2] روايت 10683، ج 8، وسايل الشيعه.

[3] سيره نبوي، ص 429.

[4] همان مدرك، ص429.

[5] ص 415، ج1، تفسير نمونه.


بازگشت