شب معراج


در عصر تاسوعا، لشكر عمر سعد به دستور عبيدالله بن زياد حمله كردند و همان شبانه مي خواستند با حسين عليه السلام بجنگند، حسين عليه السلام به وسيله برادرش ابوالفضل العباس عليه السلام از اين ها مي خواهد كه يك شب به ايشان مهلت بدهند، مي گويد، برادرجان به اين ها بگو همين امشب را به ما مهلت بدهند. من فردا مي جنگم، من اهل تسليم نيستم، من مي جنگم اما امشب به من مهلت بدهند تا فردا [وقت غروب بود]؛ بعد براي اين كه گمان نكنند كه حسين مي خواهد دفع الوقت كند اين جمله را گفت: برادر! خدا خودش مي داند كه مناجات با او را دوست دارم. من مي خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمر با خداي خود مناجات كنم و توبه و استغفار كنم؛ آن شب عاشورا اگر بدانيد چه شبي بود! معراج بود و يك دنيا شادي و بهجت و مسرّت حكمفرما بود. در آن شب، خودشان را پاكيزه مي كردند. خيمه اي بود به نام خيمه تنظيف؛ كسي داخل خيمه بود و دو نفر ديگر بيرون ايستاده و نوبت گرفته بودند. يكي از آن ها كه ظاهراً بُرير بود با ديگري شوخي و مزاح مي كرد، ديگري به او گفت: امشب كه شب مزاح نيست. جواب داد: اساساً من اهل مزاح نيستم ولي امشب شب مزاح است. وقتي كه ديگران آمدند اين توابين و مستغفرين را ديدند، مي دانيد درباره شان چه گفتند؟ پس از آن كه از كنار خيمه هاي حسين عليه السلام گذشتند گفتند: [دشمن اين حرف را مي گويد]: لَهُمْ دَوِيٍ كَدَوِيِ النَّحْلِ ما بَيْنَ راكعٍ و ساجدٍ. [1] .

مثل اين كه انسان از كنار كندوي زنبور عسل گذشته باشد صداي زمزمه زنبورها چگونه بلند است. صداي حسين و اصحابش به ذكر و دعا و نماز و استغفار اين گونه بلند است.

امام حسين عليه السلام مي گويد من مي خواهم امشب را شبِ توبه و استغفار خودم قرار بدهم. [مي خواهد شب معراج خودش قرار بدهد] آن وقت ما نيازي به توبه نداريم؟ آن ها نياز دارند و ما نيازي نداريم؟ بله آن شب را حسين بن علي عليه السلام با اين وضع به سر برد، با حال عبادت به سر برد، به كارهاي خود و اهل بيتش رسيدگي كرد و در آن شب بود كه خطابه اي غرّا براي اصحاب خودش قرائت كرد. [2] .


پاورقي

[1] دمع السجوم، ص 118.

[2] گفتارهاي معنوي، ص 130.


بازگشت