سر تشهد و سلام


بدان كه چنانچه سجده بر تراب رجوع به كثرت است بي احتجاب از وحدت وضعاً و عملاً، تشهد و سلام رجوع به آن است قولاً و تذكراً. و لهذا در تشهد اولاً شهادت به الوهيت و وحدانيت و نفي شريك در آن است، مشفوعاً به تحميد، و رجوع محامد مطلقاً به ذات مقدس اسم اعظم الله؛ و پس از آن، توجه به مقام عبوديت ولي مطلق محمد صلي الله عليه و آله، و مقام رسالت آن سرور است كه منطبق با تجليات ذاتيه و فعليه در مرآت كثرت است؛ و سلام بر آن سرور است؛ پس رجوع سالك است به خود و طلب سلامت است براي خود و بندگان صالح حق در رجوع از اين سفر پرخطر: و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حياً. [1] و اين سلام يوم المبعث و رجوع از موت حقيقي است؛ و پس از آن، توجه به جميع ملائكة الله و انبياء مرسلين و قواي ملكوتيه، كه در اين سفر همراه او بودند، نمايد و سلامت آنها را از حق تعالي تقاضا كند در اين رجوع از سفر روحاني؛ چنانچه در حديث صلوة معراج اشاره به آن فرموده آنجا كه فرمايد: ثم التفت، فاذا انا بصفوف من الملائكة و النبيين و المرسلين، فقال لي: يا محمد، سلم. فقلت: السلام عليكم و



[ صفحه 109]



رحمة الله و بركاته. فقال: يا محمد، اني انا السلام و التحية و الرحمة و البركات انت و ذريتك، ثم امرني ربي العزيز الجباران لا التفت يساراً. [2] .

و شايد امر حق تعالي و عزوجل به عدم التفات به يسار اشاره به عدم توجه به جنبه ي «يلي الخلقي» و جهات باطله ي مظلمه ي اشياء باشد؛ و بايد سالك توجه تام به جهات يمناي اشياء كه جهات نوريه ربيه است داشته باشد - و اشرقت الارض بنور ربها. [3] .

و حقيقت سلامت در اين سفر معراجي، عبارت است از آنكه سالك از قدم نفس و انانيت مبري باشد؛ و اگر در اين مرحله سلامت شد، در مرحله ي بعد، كه به عنايت حق واقع شود، نيز سلامت خواهد بود. و آن سلامت عبارت است از توجه به يمين و عدم توجه به يسار كه اصل احتجاب و اعوجاج است.

وصل: عن مصباح الشريعة، قال الصادق عليه السلام: التشهد ثناء علي الله تعالي. فكن عبداً له في السر خاضعاً له في الفعل، كما انك عبد له بالقول و الدعوي. و صل صدق لسانك بصفاء صدق سرك؛ فانه خلقك عبداً و امرك ان تعبده بقلبك و لسانك و جوارحك، و ان تحقق عبوديتك له بربوبيته لك، و تعلم ان نواصي الخلق بيده، فليس لهم نفس و لا لحظ الا بقدرته و مشيته، و هم عاجزون عن اتيان اقل شي ء في مملكته الا باذنه و ارادته. قال الله عزوجل: «و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة [من امرهم] سبحان الله و تعالي عما يشركون.» فكن عبدا شاكراً بالفعل، كما انت عبد ذاكر بالقول و الدعوي، و صل صدق لسانك بصفاء سرك؛ فانه خلقك؛ فعزوجل ان يكون ارادة و مشية لاحد الا بسابق ارادته و مشيته. فاستعمل العبودية في الرضا بحكمه و بالعبادة في



[ صفحه 110]



اداء اوامره. و قد امرك بالصلوة علي نبيه محمد صلي الله عليه و آله، فاوصل صلوته بصلوته و طاعته بطاعته و شهادته بشهادته. و انظر لا يفوتك بركات معرفة حرمته، فتحرم عن فائدة صلوته و امره بالاستغفار لك و الشفاعة فيك ان اتيت بالواجب في الأمر و النهي و السنن و الأداب؛ و تعلم جليل مرتبته عندالله عزوجل. [4] .

در اين حديث شريف هم اشاره به حقيقت تشهد و هم اشاره به آداب آن و هم اشاره به سر آن است؛ چنانچه فرمايد: «تشهد ثناي خداوند تعالي است.» و اين حقيقت تشهد، بلكه جميع عبادات است؛ چنانچه سابق بر اين اشاره شد كه باب عبادات باب ثناي مقام ربوبيت است، هر يك به اسمي يا اسمائي.

و اما آداب آن، بلكه ادب جميع عبادات، عمده اش آن است كه در اين كلام شريف اشاره به آن شده كه مواظبت حالات قلبيه و سريان عبوديت در سر



[ صفحه 111]



باشد تا آنكه ادعاي بي مغز نباشد. و بايد انسان سالك جهد كند كه اذكار و دعاوي لساني را به قلب رساند و قلب را متذكر و عابد كند كه اگر آن قيام به عبوديت كرد، جميع قواي مملكت و جنود ظاهره و باطنه قيام به عبوديت كنند. پس در اول امر، قلب متذكر به ذكر لسان است؛ و در آخر امر، زبان و ساير جوارح ترجمان قلبند.

پس از آن، در ذيل حديث، دستور تحصيل مقام شكر دهد؛ و پس از آن، مقام رضا را تلقين فرمايد، كه هر يك را بيان طولاني مي باشد كه اين مقام گنجايش آن را ندارد.

و از آداب مهمه ي تشهد و سلام، كه خاتمه ي صلوة است، معرفت حرمت رسول اكرم ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله است؛ كه بنده ي سالك بايد به قلب بفهماند كه اگر كشف تام آن سرور نبود، كسي را راه به عبوديت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت نبود؛ پس، آنچنان كه در اول نماز رفيق و مصاحب راه معرفت و معراج حقيقت آن سرور و معصومين از ائمه ي طاهرين بودند، منتهاي سفر نيز بايد تذكر داشت كه آنها اولياي نعم و وسائل وصول اهل معرفت و وسايط نزول بركات و تجليات حضرت ربوبيت جلت عظمته، هستند: لولاهم ما عبدالرحمن و ما عرف الرحمن. [5] و هر كس شمه اي از حقيقت ولايت و رسالت را بداند، خواهد دانست نسبت اولياء عليهم السلام به خلق چه نسبتي است. و ما بحمدالله در رساله ي مصباح الهداية [6] شرحي از آن مذكور داشتيم.

و اما اشاره به سر تشهد به طوري كه ذكر نموديم فرموده آنجا كه فرمايد:



[ صفحه 112]



و تعلم ان نواصي الخلق بيده... الخ. و اين اشاره ي لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. و اين اذن كه در حديث شريف مذكور است اذن تكويني و سرايت باطن به ظاهر است. و در اين مقام، سر «قدر» و حقيقت «امر بين الامرين» در جميع مراحل ذاتيه و صفتيه و فعليه بر قلب سالك منكشف شود. و اين مختصر را گنجايش تفصيل نيست.

وصل آخر: عن مصباح الشريعة، قال الصادق، عليه السلام: معني السلام في دبر كل صلوة الأمان؛ اي، من ادي امر الله و سنة نبيه (ص) خاشعاً منه قلبه، فله الامان من بلاء الدنيا و برائة من عذاب الآخرة. و السلام اسم من اسماء الله تعالي، اودعه خلقه ليستعملوا معناه في المعاملات و الامانات و الاضافات، و تصديق مصاحبتهم فيما بينهم و صحة معاشرتهم. و اذا اردت ان تضع السلام موضعه و تؤدي معناه فاتق الله، و ليسلم منك دينك و قلبك و عقلك، و لا تدنسها بظلمة المعاصي؛ و لتسلم حفظتك، لاتبرمهم و لا تملهم و توحشهم منك بسوء معاملتك معهم، ثم صديقك ثم عدوك. فان من لم يسلم منه من هو الاقرب اليه فالابعد اولي. و من لا يضع السلام مواضعه هذه، فلا سلام و لا تسليم [خ ل: سلم]، و كان كاذباً في سلامة و ان افشاه في الخلق. [7] .



[ صفحه 113]



و در اين حديث شريف اشاره ي خفيه به سر سلام، و اشاره ي جليه به ادب آن و تحقق به حقيقت آن فرمايد:

اما سر آن - چنانچه اشاره به آن شد - درخواست سلامت و امان است در رجوع از سفر؛ كه امان در نزد اولياء، عبارت است از عدم احتجاب از جمال محبوب به حجب كثرات كه اين خود اعلي مرتبه ي عذاب محبين است؛ چنانچه سيد اولياء عرض كند: الهي، و هبني صبرت علي عذابك، فكيف اصبر علي فراقك. [8] و براي عاشق جمال حق عذابي اليم تر از سوز فراق نيست. پس، سلام نماز اولياء امان از بلاي حجب ظلمانيه ي دنيا و حجب نورانيه ي آخرت، كه هر يك عين عذاب اليم است، مي باشد.

و اما اشاره به تحقق به حقيقت آن، آنجا است كه فرمايد كه «سلام اسمي از اسماء الله است وديعه پيش خلق است». و اين بيان ظهور اسماء است در مظاهر خلقيه. و تحقق به حقيقت اسماء، عبارت است از خروج از ظلمات انانيت و شهود حظ ربوبيت در مرآت ذات خويش. انسان تا در حجاب كثرت و تصرف شيطان است و قلب او مغصوب در دست عدو الله است، حظ ربوبيت و مقام اسميت را در خود و در موجودات مشاهده نمي كند؛ و آنگاه كه حجاب برداشته شد، خود را به مظهريت اسماء مشاهده مي كند. و از آن جمله، در رجوع از اين سفر روحاني با سلامت قلب و امان خاطر مراجعت مي كند و نظر او نسبت به موجودات نظر صفا و سلم شود و حقيقت اسم «سلام» را در جميع موجودات ساري بيند و با همه ي آنها با تحقق به حقيقت آن معاشرت كند و عالم را دارالسلام و مظهر السلام مشاهده كند و



[ صفحه 114]



دست تصرف خيانت خائنين را از جمال جميل علي الاطلاق كوتاه بيند؛ پس سر تا پاي خود و عالم را در اسم «السلام» مستغرق بيند، و در اين مرحله سري كامل از اسرار قدر دريابد. و اگر با قدم علمي و نظري است، سر قول حكماء را كه گويند: الوجود خير محض دريابد؛ و اگر از اصحاب معرفت و كشف است، به قدر سعه ي قلبش خيريت و سلامت و امان الهي در قلبش تجلي كند. و الله العالم. و اما آداب آن محتاج به بيان نيست.


پاورقي

[1] «سلام بر من روزي كه زاده شدم و روزي كه مي ميرم و روزي كه زنده برانگيخته مي شوم.» (مريم / 33).

[2] «... آنگاه روي گرداندم ناگاه با صف هايي از ملائكه و پيامبران و مرسلين مواجه شدم؛ پس به من فرمود: " اي محمد، سلام كن ". گفتم: " السلام عليكم و رحمة الله و بركاته ". پس فرمود: " اي محمد، همانا منم سلام و درود؛ و رحمت و بركات تو و ذريه ات هستيد ". آنگاه پروردگار عزيز جبارم امر فرمود تا به سوي چپ روي نگردانم.» علل الشرائع، ص 312، باب 1، حديث 1.

[3] «و زمين به نور پروردگارش روشن گرديد.» (زمر / 69).

[4] «امام صادق عليه السلام فرمود: تشهد ستايش خداوند تعالي است؛ پس در باطن و ضمير بنده ي او و در عمل و كردار خاضع براي او باش، همچنانكه در سخن و ادعا بنده ي او هستي. و راستي زبانت را به صفاي صدق ضميرت بپيوند، كه او تو را بنده آفريده و دستورت داده تا با قلب و زبان و (همه ي) اعضاء و جوارحت عبادتش كني و بدان جهت كه او پروردگار تو است، بندگي او نمايي. و بداني كه اختيار و سرنوشت خلق به دست اوست و كس را ياراي هيچ نفسي و نيم نگاهي جز به توان و خواست او نيست و جز با اجازه و اراده ي او قادر به انجام كوچكترين كاري در مملكت او نمي باشند. خداوند عزوجل فرمود: " پروردگار تو آنچه بخواهد مي آفريند و انتخاب و اختيار مي كند و آنان را در كارهايشان گزينش و انتخاب نيست، منزه و برتر است خدا از آنچه شرك مي ورزند. " پس بنده ي سپاسگزار خدا باش در عمل، آن سان كه به زبان و ادعا ذكر او گويي. و راستي زبانت را به صفاي ضميرت بپيوند كه او تو را آفريده (و از درونت آگاه است) پس برتر و والاتر از آن است كه كسي را بدون آنكه نخست او اراده كند، اراده اي باشد. پس با تسليم و رضا به فرمان او و با عبادت كردن به وسيله ي انجام اوامرش بندگي به جاي آر. و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد صلي الله عليه و آله امر كرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت (به وحدانيت) او را به شهادت (به رسالت) آن جناب (ص) وصل كن؛ و بنگر كه بركات معرفت حرمت آن جناب از دستت نرود تا از بهره ي درود فرستادن او [اشاره به آيه ي 103 سوره ي توبه] و از امر خداوند به آن جناب كه اگر به آنچه فعل يا تركش واجب است و به سنن و آداب عمل كني و مرتبت بلند او را نزد خداوند عزوجل بداني، براي تو استغفار كند و درباره ات شفاعت نمايد، [اشاره به آيه ي 159 سوره ي آل عمران و آيات ديگر] محروم گردي.» مصباح الشريعة، باب 17. بحارالانوار، ج 82، ص 284، «كتاب الصلوة»، باب 56، حديث 11.

[5] «اگر ايشان نبودند، خداوند رحمن پرستش نمي شد و خداوند رحمن شناخته نمي شد.».

[6] مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية كتابي است از حضرت امام نور الله مضجعه به زبان عربي در بيان حقايق و معارفي راجع به خلافت و ولايت. در مقدمه ي آن چنين مرقوم فرموده اند:... اني احببت ان اكشف لك في هذه الرسالة بعون الله ولي الهداية في البداية و النهاية طليعة من حقيقة الخلافة المحمدية و رشحة من حقيقة الولاية العلوية عليهما التحيات الازلية الابدية و كيفية سريانهما في عوالم الغيب و الشهادة... و بالحري ان نسميها مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية. و ارجوا من الله التوفيق فانه خير معين و رفيق و استمد من اوليائه الطاهرة في الدنيا و الآخرة. تأليف اين كتاب شريف در شوال 1349 هجري قمري پايان يافته است.

[7] «امام صادق عليه السلام فرمود: معناي سلام در پايان هر نماز، امان است؛ يعني، هر كس امر خدا و سنت پيامبرش را با خشوع قلبي در مقابل خدا به جاي آورد، از بلاي دنيا در امان و از عذاب آخرت بر كنار است. و «سلام» نامي از نامهاي خداوند تعالي است كه در ميان خلق خود به وديعت نهاده تا معنا و محتواي آن را در داد و ستدها، امانتداري ها و در روابط با هم، و براي تأييد و تصديق همنشينيها و صحت آميزش و معاشرتشان به كار برند. اگر خواستي «سلام» را جاي خود نهي و (حق) معناي آن را ادا كني، بايد از خدا پروا كني و دين، دل و عقلت از (گزند و آسيب) خودت در سلامت باشد و آنها را به تيرگي گناهان نيالايي؛ و بايد فرشتگان نگهبانت را سلامت بداري، آنها را نيازاري و ملولشان نسازي و با بدرفتاري با ايشان آنان را از خود نترساني؛ آنگاه دوستت و سپس دشمنت (بايد از جانب تو در سلامت باشند) كه هر كس نزديكترين كس به او از دست او در سلامت نباشد، به طريق اولي دورترين كس از او در سلامت نخواهد بود. و كسي كه سلام را در اين جايگاه هايش ننهد، (او را) نه سلامي است و نه تسليمي. [نسخه: و نه سلمي] و در سلام گفتنش دروغگو است هر چند بلند و آشكار در ميان مردم سلام بگويد.» مصباح الشريعة، باب 18. بحارالانوار، ج 82، ص 307، «كتاب الصلوة»، باب 57، حديث 12.

[8] «الها، گيرم كه بر عذاب تو صبر كردم، چگونه بر جدايي از تو شكيبايي كنم؟ «دعاي كميل»، مصباح المتهجد، ص 778.


بازگشت