اسرار قيام


و آن پيش خاصه، اقامه ي صلب است در پيشگاه مقدس حق و تشمير ذيل است براي اطاعت امر؛ و خروج از تدثار و قيام بر انذار است: يا ايها المدثر قم فانذر و ربك فكبر و ثيابك فطهر [1] و استقامت در اخلاق و عدل در ملكات است و عدم ميل به طرف افراط و تفريط؛ چنانچه در حديث رزام، مولي خالد بن عبدالله، كه در سابق گذشت، جناب صادق عليه السلام درباره ي حقيقت صلوة فرمود: و هو واقف بين اليأس و الطمع و الصبر و الجزع كان الوعد له صنع و الوعيد به وقع. و وقوف بين يدي الله به طوري كه خوف به رجا و رجا به خوف غالب نشود و صبر به مقام تجلد نرسد، كه در مذهب احبه از اشد منكرات است:



و يحسن اظهار التجلد للعدي

و يقبح الا العجز عند الاحبة [2] .



و جزع به حد افراط منافي با رضا نباشد و اطمينان به طوري باشد كه يوم جزا و وعد و وعيد را قائم بيند، از اعلا مراتب ايمان است.

و در نزد اهل سلوك، استقامت به مقام انسانيت و خروج از تفريط تهود و افراط تنصر است: ما كان ابراهيم يهودياً و لا نصرانياً و لكن كان حنيفاً مسلماً. [3] و در حديث است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله خطي مستقيم كشيدند و خطوطي در اطراف آن كشيدند و فرمودند: «اين خط مستقيم طريقه ي



[ صفحه 73]



من است.» [4] و گويند فرمود: شيبتني سورة هود لمكان هذه الاية. [5] اشاره الي قوله تعالي: فاستقم كما امرت و من تاب معك. [6] و شيخ عارف كامل، شاه آبادي، روحي فداه، مي فرمود: «اين فرمايش براي آن است كه استقامت امت را هم از آن بزرگوار خواسته اند؛ و لهذا اين آيه ي شريفه در سوره ي شوري هم هست [7] و اين فرمايش را راجع به آن نفرمودند زيرا كه آن ذيل را ندارد.»

بالجمله، استقامت و عدم خروج از وسطيت در همه ي مقامات از اشد امور است بر سالك؛ كه بايد در حال قيام بين يدي الله از عدم قيام به امر، چنانچه شايد و بايد، شرمگين شود و سر خجلت و انفعال به زير افكند و چشم را به مورد سجده، كه خاك مذلت است، بدوزد و متذكر مقام تذلل و قصور و تقصير خويش شود و خود را در محضر مقدس ملك الملوكي كه جميع ذرات كائنات در تحت حيطه ي سلطنت و قهر و قدرت او هستند ببيند و متذكر مقام قيوميت ذات مقدس و قيام دار تحقق به او شود؛ و در قلب، اين حيطه ي قيوميه را و اين تدلي و فناي عالم را مستقر كند؛ شايد كم كم به سر قيام رسد و توحيد فعلي را، كه اهل معرفت سر آن دانند، دريابد؛ پس، مقام ظهور به تجلي فعلي بر قلب او منكشف شود و سر لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين [8] بر او ظاهر گردد؛ پس، لايق ورود در محضر شود و بعض از اسرار تكبيرات افتتاحيه و قرائت و رفع يد در تكبيرات بر او مكشوف شود.



[ صفحه 74]




پاورقي

[1] «اي جامه به خود پيچيده، برخيز و بيم ده و پروردگارت را به بزرگي ياد كن و جامه هايت را پاكيزه ساز.» (مدثر / 1 - 4).

[2] «اظهار صلابت و قدرت در مقابل دشمنان نيكوست / و در برابر دوستان جز اظهار عجز نكوهيده است.».

[3] «ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلكه ميانه رو و مسلم بود.» (آل عمران / 67).

[4] علم اليقين، ج 2، ص 967. (قريب المعني).

[5] «سوره ي هود مرا پير كرد (به سبب وجود اين آيه).» علم اليقين، ج 2، ص 971.

[6] «آنچنانكه امر شده اي استقامت بورز، خود و هر كس كه با تو به سوي خدا بازگشته است.» (هود/112).

[7] فلذلك فادع و استقم كما امرت...». (شوري / 15).

[8] «نه جبر است و نه تفويض، بلكه امري است بين اين دو امر.» اصول كافي، ج 1، ص 224، «كتاب التوحيد»، «باب الجبر و القدر»، حديث 13. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 124.


بازگشت