مكان مصلي


و آن پيش عامه، مشهور است و شرايط آن در كتب فقهيه مسطور.

و در نزد اهل معرفت، همه ي عالم است و مصلي تمام موجودات است. و



[ صفحه 56]



در اسرار قرائت مي آيد، انشاءالله، كه جميع عالم وجود به هويات وجوديه حامد و ثناگوي مقام مقدس حق تعالي هستند و خاضع و عابد درگاه اويند. و در اينجا بايد دانست كه عرش تحقق قبه ي معبد موجودات است؛ و ارض تعين سجده گاه آنان است؛ و تمام موجودات در آن معبد در تحت قبه ي محضر ربوبيت به عبادت حق مشغولند و حق جو و حق خواه و حق پرستند. «دل هر ذره را كه بشكافي» به واسطه ي نور فطرت الله كه آنها را دعوت براي خضوع كامل مطلق كند «آفتابيش در ميان بيني». [1] يسبح له ما في السموات و الارض. [2] و ان من شي ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم. [3] .

و در نزد اهل ولايت، جميع تعينات اسمائي و افعالي معبد حق تعالي است و مصلي خود ذات مقدس است. پس در تعينات اسمائي و صفاتي، مصلي حق است و مكان صلوتش نفس تعينات، و تعين اسم اعظم كعبه است؛ و في الحديث: لا احصي ثناء عليك انت كما اثنيت علي نفسك. [4] و در تجلي فعلي به فيض مقدس اطلاقي، مكان مصلي تعين عالم است و حق تعالي مصلي است در اين تجلي فعلي؛ و في الحديث: ان ربك يصلي يقول سبوح قدوس رب الملئكة و الروح. [5] و انسان كامل و نبي ختمي صلي الله عليه و آله كعبه است؛ و في القدسيات: لا يسعني ارضي و لا سمائي و لكن يسعني قلب عبدي المؤمن. [6] .



[ صفحه 57]



پس، تعين عالم در تجلي ظهوري و قوس نزولي معبد حق، و حق تعالي عابد و معبود است؛ و در تجلي غيبي و قوس صعودي معبد موجودات، و عابد مظاهر، و معبود ظاهر است؛ و در مملكت وجود انساني، كه خلاصه ي كائنات و كون جامع است، مظاهر قواي ملكوتيه و جنود الهيه مساجد عبادات آنان و معابد خضوع و ثناي آنها است؛ و در انسان كامل، به حسب ظهور حق در مظهر اتم، حق عابد و معبود است، و انسان از تعين اقصاي قلبي غيبي تا منتهي تعين شهادت، مسجد ربوبيت است به حسب تجليات ذاتي و اسمائي و افعالي؛ و در قوس صعود حق معبود، و انسان كامل با جميع جنود الهيه عابدند.

وصل: عن مصباح الشريعة، قال الصادق عليه السلام: اذا بلغت باب المسجد، فاعلم انك قصدت ملكاً عظيماً [خ ل: باب ملك عظيم] لا يطأ بساطه الا المطهرون، و لا يؤذن لمجالسته الا الصديقون. فهب القدوم الي بساط خدمته هيبة الملك، فانك علي خطر عظيم ان غفلت. و اعلم، أنه قادر علي ما يشاء من العدل و الفضل معك و بك؛ فان عطف عليك فبفضله و رحمته قبل منك يسير الطاعة و أجزل لك عليها ثواباً كثيراً؛ و ان طالبك باستحقاقه الصدق و الاخلاص، عدلاً بك، حجبك و رد طاعتك و ان كثرت؛ فهو فعال لما يريد. و اعترف بعجزك و تقصيرك [و انكسارك] و فقرك بين يديه؛ فانك قد توجهت للعبادة له و المؤانسة به. و اعرض اسرارك عليه، و لتعلم انه لا يخفي عليه اسرار الخلق اجمعين و علانيتهم. و كن كافقر عباده بين يديه. و اخل قلبك عن كل شاغل يحجبك عن ربك فانه لا يقبل الا الاطهر و الاخلص. [و انظر من اي ديوان يخرج اسمك]. فان ذقت من حلاوة مناجاته [و لذيذ مخاطباته] و شربت بكأس رحمته و كراماته من حسن اقباله [عليك] و اجاباته فقد صلحت لخدمته، فادخل فلك الاذن و الامان، و الا فقف وقوف مضطر [من] قد انقطع عنه الحيل و قصر عنه الامل و قضي عليه الاجل. فاذا علم الله من قلبك صدق الالتجاء اليه نظر اليك بعين الرأفة و الرحمة [و اللطف] و وفقك لما يحب و يرضي. فانه كريم يحب الكرامة لعباده المضطرين اليه [المحترقين علي بابه لطلب مرضاته]. قال الله تعالي: «امن يجيب



[ صفحه 58]



المضطر اذا دعاه». [7] .

و اينكه اين كلام شريف را تماماً نقل نمودم براي آن است كه براي ارباب مجاهده و رياضت تعليمي است جامع و براي اهل معرفت و اصحاب سلوك بابي است واسع.

و اهل معارف الهيه چون مشاهده كردند كه عالم مسجد ربوبيت است، بايد مراقبت كنند كه با طهارت و صفاي ظاهر و باطن در آن قدم نهند، كه بساط مقدس حق را غير مطهرين نتوانند پاي نهاد و بار مجالست با او را جز به صديقين مخلصين ندهند. پس آنها در جميع احوال خود را در خطر عظيم مي بينند و از غفلت محضر مقدس مالك در وحشت هستند و دل آنها از



[ صفحه 59]



هيبت جلال مقدس در طپش است كه مبادا به عدل خود با آنها معامله فرمايد و اخلاص و صدق مطالبه نمايد و از بساط قرب محجوبشان نمايد و از مجلس انس مردودشان فرمايد. پس، اعتراف به عجز و تقصير كنند و اقرار به فقر و فاقه نمايند و قلب خود را از شواغل و كثرات، كه آنها را از محفل انس محجوب مي كند و از توجه به او صرف مي نمايد، خالي نمايند؛ چه كه دانند جز قلب اطهر اخلص مقبول درگاه نشود. و چون هم آنها هم واحد شد و تكاثر اموال و اولاد آنها را به خود مشغول نكرد، لذت حلاوت مناجات را دريابند و از كأس رحمت و كرامت حق مست شوند و صالح خدمت و لايق انس گردند؛ پس با اذن و امان حق در بسيط عالم، كه مسجد ربوبيت است، قدم زنند و تصرفات آنها غاصبانه و جائرانه نباشد.

و آنان كه اين اذن و امان را تحصيل ننمودند، غاصب بيت الله و ظالم به حق تعالي هستند. پس آنها بايد اضطرار خود را استشعار كنند و حيله و وسيله ي خود را منقطع دانند و آرزوي خود را كوتاه شمارند و صادقانه به مقام مقدس حق، جل شأنه، از اين تقصير و قصور و نقص و فتور ملتجي شوند و زبان حال و قلب آنها امن يجيب المضطر اذا دعاه [8] شود. و چون حق تعالي صدق لهجه ي آنها را ديد، نقص آنها را به رحمت خود جبران فرمايد و توفيق تحصيل رضاي خود را به آنها مرحمت نمايد. فانه كريم يحب الكرامة لعباده المضطرين اليه. [9] .


پاورقي

[1] از هاتف اصفهاني است.

[2] «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است او را تسبيح مي گويند.» (حشر / 24).

[3] «هيچ چيزي نيست مگر آنكه با حمد و سپاس او تسبيح گويد، اما شما تسبيح آنان را نمي فهميد.» (اسراء / 44).

[4] «هيچ ستايشي تو را نتوانم كرد؛ تو همان گونه هستي كه خود خويشتن را ستودي.» نقل از رسول الله (ص). مصباح الشريعة، باب 5، عوالي اللئالي، ج 1، ص 389، حديث 21.

[5] «همانا پروردگار تو نماز مي گزارد و مي فرمايد: "منزه و مقدس است پروردگار ملائكه و روح "» اصول كافي، ج 2، ص 329، «كتاب الحجة»، «باب مولد النبي»، حديث 13.

[6] در احاديث قدسي آمده است: «نه زمين من و نه آسمان من گنجايش مرا ندارد، اما قلب بنده ي مؤمنم گنجايش مرا دارد.» عوالي اللئالي، ج 4، ص 7، حديث 7. المحجة البيضاء ج 5، ص 26، «كتاب شرح عجائب القلب».

[7] «امام صادق عليه السلام فرمود: چون به در مسجد رسيدي، بدان كه پادشاه بزرگي [نسخه: درگاه پادشاه بزرگي] را قصد كرده اي كه بر دربار او جز «مطهرين» گام ننهند و براي مجالست با او جز به «صديقين» اجازه داده نمي شود؛ بيمناك پاي بر آستان او نه، بسان بيم از پادشاه، كه اگر غفلت كني در خطري بزرگ افتي. و بدان كه او بر هر چه بخواهد تواناست: مي تواند با تو به مقتضاي عدالت رفتار كند، يا به تو فضل و كرم كند؛ پس اگر به تو مهر كند، به فضل و رحمت خود طاعت اندك را از تو قبول كند و در برابر آن پاداشي فراوان دهد؛ و اگر به مقتضاي عدالت با تو صدق و اخلاصي را كه شايسته ي آن است از تو طلب كند، محجوبت سازد و طاعتت را هر چند بسيار باشد رد مي كند كه او هر چه اراده فرمايد انجام مي دهد. و به ناتواني، تقصير [و شكسته دلي] و نيازمنديت در پيشگاه او اعتراف كن، زيرا كه تو براي عبادت او و انس با او رو آورده اي و رازهاي خود را بر او عرضه دار. و بايد بداني كه نهان و آشكار هيچيك از خلايق بر او پوشيده نيست. و در برابر او چونان نيازمندترين بندگانش باش و دل از هر امر بازدارنده اي كه تو را از پروردگارت محجوب كند تهي ساز كه او جز پاك ترين و خالص ترين (عمل) را نمي پذيرد [نسخه: و بنگر كه نام تو از كدام دفتر بيرون مي آيد]. پس اگر از شيريني مناجات او [نسخه: و لذت گفتگوي با او] چشيدي و با جام رحمت و كرامات او از اقبال و اجابتش نوشيدي، شايسته ي ورود به خدمت او شده اي؛ پس در آي كه اذن و امان يافته اي؛ ورنه همچون درمانده اي [نسخه: كسي] كه راه هاي چاره بر او بسته شده به آرزو نرسيده و مهلتش [نسخه: بر او] پايان يافته است، بايست. پس، اگر خدا بداند كه قلباً از سر صدق بدو پناه برده اي، به ديده ي مهر و رحمت [نسخه: و لطف] بر تو نظر كند و تو را بدانچه دوست مي دارد و بدان راضي است موفق گرداند؛ كه او بزرگواري است كه كرامت بر بندگاني كه اضطرار خود نزد او برده اند [نسخه: و در طلب رضاي او به درگاهش رو نهاده اند] را دوست مي دارد. خداوند تعالي فرموده است: "كيست كه درمانده را زماني كه او را بخواند اجابت مي كند".» (نمل / 62) مصباح الشريعة، باب 12. بحارالانوار، ج 80، ص 373، «كتاب الصلوة»، باب 30، حديث 40.

[8] «آيا آن كيست كه دعاي بيچارگان مضطر را به اجابت مي رساند.» (نمل / 62).

[9] قسمتي از روايت مصباح الشريعة پاورقي شماره ي 88.


بازگشت