اسرار ستر عورت


و آن نزد عامه، ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلوة.

و در نزد خاصه، ستر مقابح اعمال است به لباس تقوي كه خير البسه است، مطلقاً، و در وقت حضور در محضر مقدس، بالخصوص.

و در نزد اخص خواص، ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف.

و در نزد اهل ايمان، ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنينه.

و در نزد اهل معرفت و كشف، ستر مقابح سر است به لباس شهود.

و در نزد اهل ولايت، ستر مقابح سر سر است به لباس تمكين. و سالك چون بدين مقام رسيد، ستر جميع عورات خود را نموده و لايق محضر شده و از براي او دوام حضور است.

و حق تعالي، جلت رحمته و وسعت ستاريته، ستار جميع عورات و مقابح خلق است به كرامت نمودن اين نوع بشري را به البسه ي گوناگون كه آنها را از مقابح ظاهريه ي بدنيه ستر نمايد. و ستر فرموده مقابح اعمالي را به پرده ي ملكوت؛ و اگر اين پرده ي ستاريت ملكوتيه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صورت غيبيه ي آنها ظاهر مي شد، در همين عالم رسوا و خوار مي شديم؛ لكن حق تعالي جل شأنه با ستاريت خود آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده. و ستر فرموده مقابح اخلاقي و ملكوت ملكات خبيثه ي ما را به اين صورت معتدله ي مستقيمه ي ملكيه. و اگر هتك فرموده بود اين ستر را و صور ملكات اخلاق ظاهر



[ صفحه 50]



مي شد، هر يك، به يك صورت مناسبه ي با آن ملكه ي باطنيه بوديم؛ چنانچه در غير اين عالم كه وقت ظهور سراير است و يوم بروز ملكات است چنين خواهد شد. و في الحديث: يحشر بعض علي صورتحسن عندها القردة و الخنازير. [1] .

و در كافي شريف است كه: «متكبر محشور شود به صورت مورچه ي ضعيفي و پايمال خلايق گردد تا مردم از حساب فارغ شوند.» [2] .

بالجمله، اين صورت انسانيه پرده ي ستاريت حق است به روي عورات باطنيه ي ما؛ چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرمايد به ستاريت افعاليه و اسمائيه و ذاتيه از همه ي موجودات ملكيه و ملكوتيه، به حسب مراتب آنها. و بر سالك سبيل آخرت و مجاهد في سبيل الله لازم است كه ستر عورات باطنيه و سريه ي خود را بنمايد به تمسك به مقام غفاريت و ستاريت حق؛ و به تحقق به حقيقت توبه و ورود به منزل انابه، خود را و عورات خود را مستور نمايد. و ما شرح بعض مراتب توبه را در شرح اربعين داديم.

وصل: عن مصباح الشريعة، قال الصادق عليه السلام: ازين اللباس للمؤمنين لباس التقوي و انعمه الايمان؛ قال الله عزوجل: «و لباس التقوي ذلك خير.» و اما اللباس الظاهر فنعمة من الله يستر عورات بني آدم؛ و هي كرامة اكرم الله بها عباده ذرية آدم (ع) مالم يكرم غيرهم؛ و هي للمؤمنين آلة لأداء ما افترض الله عليهم. و خير لباسك ما لا يشغلك عن الله عزوجل؛ بل يقربك من شكره و ذكره و طاعته و لا يحملك فيها الي العجب و الرئاء و التزين و المفاخرة و الخيلاء، فانها من آفات الدين و مورثة القسوة في القلب. فاذا لبست ثوبك فاذكر ستر الله تعالي عليك ذنوبك برحمته، و البس باطنك بالصدق كما البست ظاهرك بثوبك؛ و ليكن باطنك في ستر الرهبة و ظاهرك في ستر الطاعة. و اعتبر بفضل الله عزوجل حيث خلق اسباب اللباس لتستر العورات الظاهرة و فتح ابواب التوبة و الانابة لتستر بها



[ صفحه 51]



عورات الباطن من الذنوب و اخلاق السوء و لا تفضح احداً حيث ستر الله عليك اعظم منه. و اشتغل بعيب نفسك و اصفح عما لا يعنيك حاله و امره. و احذر ان تفني عمرك لعمل غيرك و يتجر برأس مالك غيرك و تهلك نفسك، فان نسيان الذنوب من اعظم عقوبة الله تعالي في العاجل و اوفر اسباب العقوبة في الآجل.

و مادام العبد مشتغلاً بطاعة الله تعالي و معرفة عيوب نفسه و ترك مايشين في دين الله فهو بمعزل عن الآفات، خائض في بحر رحمة الله عزوجل، يفوز بجواهر الفوائد من الحكمة و البيان؛ و مادام ناسياً لذنوبه جاهلاً لعيوبه راجعاً الي حوله و قوته لا يفلح اذا ابداً. [3] صدق ولي الله.

تفكر و تدبر در اين كلام جامع، براي اهل معرفت و اصحاب قلوب فتح ابوابي از حكم و معارف مي كند، و كيفيت معامله ي بندگان را با حق تعالي



[ صفحه 52]



نشان مي دهد.

سالك الي الله و مجاهد طريق معرفت بايد در هيچ حالي از احوال و طوري از اطوار از وظيفه ي عبوديت و حفظ محضر ربوبيت، جلت عظمته، غفلت نكند؛ حتي در امور عاديه و آداب معاشرت حظ قلوب و ارواح را عطا كند، و حق تعالي و نعم و عطيات او را در هر چيز مشاهده كند. پس در وقت پوشيدن لباس ظاهر، از لباس تقوي و ايمان و معرفت، كه خير البسه هستند، غفلت نكند. و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهري كند، با آن البسه ستر عورات باطنه، كه قباحت و زشتي آنها بالاتر است، نمايد و كرامات حق تعالي و الطاف آن ذات مقدس را منظور كند. و لباس ظاهر را براي اداء وظيفه ي عبوديت، و لباس باطن را براي آداب حضور در محضر ربوبيت بپوشد. و در البسه ي ظاهريه و باطنيه بهترين آنها آن را داند كه او را به ياد حق آورد و از ذكر او غافل نكند. پس در ماده و هيئت لباس ظاهر، اختيار چيزي كند كه اسباب سركشي نفس نشود و مورث غفلت از حق نگردد و او را در زمره ي اصحاب عجب و رياء و مفاخرت و تكبر و تزين منسلك نكند؛ و ملتفت باشد كه ركون به دنيا - حتي در اين امور - را در قلب تأثيرات غريبي است كه موجب هلاكت آن است؛ و بداند كه اين آثاري كه در نفس به واسطه ي بعض البسه ي فاخره حاصل مي شود، از آفات دين و مورث قسوت قلب است كه خود از امهات امراض باطنيه است.

و در البسه ي باطنيه خيلي اهتمام كند كه شيطان و نفس اماره را در آن آنها تصرفي نشود و او را مبتلا به عجب و رياء و سركشي و افتخار نكند و بر بندگان خدا به دين خود يا به تقوي و طاعت و كمال و معرفت و علم افتخار ننمايد و تكبر نفروشد و از عواقب امر خود و مكر الله ايمن نباشد و بندگان خدا را، هر چند در لباس اوباش و اهل معصيت هستند، حقير نشمارد؛ كه اينها از مهلكات نفس است و موجب عجب به ايمان و اخلاق و اعمال است كه سرچشمه ي همه ي مفاسد است.

و در وقت پوشيدن لباس متذكر حق شود و رحمت هاي ظاهره و باطنه ي او كه ستر ذنوب او فرموده به رحمت خود؛ و با حق تعالي به اخلاص و صدق معامله



[ صفحه 53]



كند؛ و ظاهر را به ستر طاعت، و باطن را به ستر خوف و رهبت، مزين نمايد؛ و متذكر عنايات حق شود كه اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده و راه توبه و انابه را به روي بندگان مفتوح فرموده كه به ستر غفاريت و ستاريت حق خود را مستور كنند و عيوب خود را بپوشانند.

و چنانچه حق تعالي ستار عيوب بندگان است، ستاران را دوست دارد و از هتك ستور بيزار است، پس سالك الي الله ستار عيوب بندگان خدا است و عمر خود را در كشف ستر مردم تلف نكند و چشم خود را از عورات و عيوب بندگان خدا بپوشد و هتك ستر كسي نكند و پرده ي ناموس احدي را ندرد؛ چنانچه خداوند ستار ستر عيوب او را، كه از ديگران بزرگتر و فضيح تر است، فرموده؛ و بترسد از اينكه اگر پرده ي عيوب كسي را بدرد، حق تعالي پرده ي ستاريت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در ميان جمع او را رسوا و خوار نمايد.

و مسافر طريق آخرت مطالعه در عيوب و عورات خود او را از عيوب ديگران مشغول مي كند، و تجسس اموري كه به حال او فايده ندارد يا ضرر دارد نمي كند و عمل خود را رأس المال تجارت ديگران قرار نمي دهد به واسطه ي غيبت و هتك ستر. و از عيوب و ذنوب خود هيچگاه نسيان نمي كند؛ كه نسيان گناهان از بزرگترين عقوبات حق است در دنيا كه انسان را از جبران آنها باز مي دارد و از بزرگترين اسباب عقاب است در آخرت.

و تا بنده ي خدا به طاعت حق و مداقه ي در احوال خود و مطالعه ي در معايب نفس مشغول است و از آنچه در دين خدا عار است بر كنار است، از آفات دور و در درياي رحمت حق مستغرق و به گوهرهاي حكمت فايز است؛ و اگر نسيان ذنوب خود كرد و از معايب خود غفلت ورزيد و خودبين و خودخواه شد و اعتماد به حول و قوه ي خود كرد، رستگاري نخواهد ديد و به فلاح نايل نشود.



[ صفحه 54]




پاورقي

[1] «برخي از مردم به شكلي محشور مي شوند كه ميمون ها و خوك ها در مقايسه ي با آنها زيبا به شمار مي آيند.» علم اليقين، ج 2، ص 901.

[2] اصول كافي، ج 3، ص 424، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب الكبر»، حديث 11.

[3] «امام صادق عليه السلام فرمود: آراسته ترين جامه ها براي مؤمنان جامه ي پرهيزكاري است؛ و نرم ترين آنها، جامه ي ايمان است. خداي عزوجل فرموده است: "و لباس تقوي بهترين است ". اما جامه ي ظاهر (بدن) نعمتي است از جانب خدا كه عورات (شرمگاه هاي) بني آدم را مي پوشاند و كرامتي است كه خدا بندگان خود - فرزندان آدم (ع) - را بدان گرامي داشت و به ديگران چنين كرامتي نفرمود. اين جامه براي مؤمنان وسيله اي است براي انجام دادن آنچه خدا بر آنان واجب فرموده است. و بهترين لباس تو آن است كه تو را از خدا عزوجل باز ندارد، بلكه به سپاس و ياد خدا و طاعت او نزديكت سازد؛ و تو را به خودپسندي، خودنمايي، خودآرايي و فخرفروشي و تكبر سوق ندهد، كه اينها همه از آفات دين و موجب قساوت قلب هستند. پس چون جامه ات را پوشيدي به يادآر پوشيده داشتن خداي تعالي گناهان تو را به رحمت خود. و باطن خود را به جامه ي راستي بپوشان آنچنانكه ظاهر خود را به جامه مي پوشاني، و بايد باطن تو در پوشش ترس (از خدا) و ظاهرت در پوشش طاعت خدا باشد. و از فضل خدا عزوجل عبرت بگير كه وسايل پوشش را آفريد تا عورات ظاهر را بپوشاني و درهاي توبه و بازگشت را بگشود تا عورت هاي باطني چون گناهان و اخلاق بد را بدان بپوشاني. و هيچ كس را رسوا مكن زيرا خداوند رسوايي تو را كه بزرگتر از رسوايي او است، مستور داشته. و به عيب خويشتن پرداز، و از آنچه كه حال و امرش به تو مربوط نمي شود در گذر. و بپرهيز از اينكه عمر خود را براي عمل ديگران تباه سازي و با سرمايه ي تو ديگري سودا كند و تو خود هلاك گردي، كه همانا فراموش كردن گناهان از بزرگترين كيفرهاي خداوند تعالي در حال [دنيا] و بيش ترين اسباب كيفر در آينده [آخرت] است؛ و تا هنگامي كه بنده به طاعت خدا و بازشناسي عيب هاي خود و ترك آنچه كه در دين خدا زشت شمرده شده مشغول است، از آفتها به دور و در رحمت خدا غوطه ور است و به گوهرهاي فوايد حكمت و بيان دست مي يابد؛ و تا وقتي كه گناهان خود را فراموش كرده معايب خود را نداند و به جنبش و توان خود اعتماد داشته باشد، هرگز رستگار نخواهد شد.» راست گفت ولي خدا. مصباح الشريعة، باب 7.


بازگشت