وصف نماز سالك و ولي كامل


بر ارباب معارف الهيه روشن و واضح است كه انسان سالك تا در سير الي الله و سلوك الي جناب الله است، نماز و ديگر مناسكش فرق بسيار دارد با ولي كاملي كه سير را به آخر رسانده و به غاية القصواي عروج كمالي و معراج



[ صفحه 11]



روحي معنوي رسيده و قدم به محفل انس قاب قوسين نهاده؛ زيرا كه سالك مادامي كه در سلوك و سير الي الله است نمازش براق عروج و رفرف وصول است. و پس از وصول، نمازش نقشه ي تجليات و صورت مشاهدات جمال محبوب است بدون آنكه اعمال رويه اي در تركيب آن شود؛ بلكه از قبيل سرايت حكم غيب به شهادت و ظهور آثار باطن به ظاهر است؛ چنانچه محققين از فلاسفه در خصوص تدبير عالم عقلي نسبت به عالم ملك - با آنكه عالي را توجه به سافل نيست - فرمودند، تدبيرات آنها از اين عالم تدبير تبعي استجراري است؛ بلكه نزد اصحاب قلوب و ارباب معرفت، اين تدبيرات نسك الهيه ي تابعه ي تجليات اسمائيه و صفاتيه و ذاتيه است. بالجمله، مستغرقان در مشاهده ي جمال جميل را تجليات غيبيه حاصل شود، كه حركات شوقيه اي در سر قلب آنها حاصل آيد، كه از آن اهتزازات سريه ي قلبيه آثاري در ملك آنها حاصل شود، كه آن آثار به مناسبت كيفيت تجليات مطابق با يكي از مناسك و عبادات است؛ و با آنكه توجه استقلالي به كيفيت هيچ يك از آنها ندارند هيچ جزئي يا شرطي از آداب صوريه ي آن تغيير نكند و كم و زياد نگردد و برخلاف مقررات شرعيه نگردد؛ چنانچه رسول ختمي صلي الله عليه و آله در نماز معراج به واسطه ي رؤيت انوار عظمت و تجلي ذاتي غيبي سجده نمود و غشوه ها براي او دست داد؛ چنانچه پس از اين اشاره به آن مي نماييم.

و مثل اين جذبه ي روحي و فناي كلي مثل حال عاشق مجذوب و حركات عاشقانه ي او وعدو كامل العداوة و حركات مبغضانه ي او است؛ زيرا كه حركات و رفتار هيچ يك از روي تفكر و رويه در مقدمات نيست. عاشق نبايد در شيوه ي عشقبازي مقدمات ترتيب دهد و نتيجه بگيرد؛ بلكه خود حقيقت عشق آتشي است كه از قلب عاشق طلوع مي كند و جذوه ي آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرايت مي كند؛ و همان تجليات حبي در سر قلب به صورت عشقبازي در ظاهر در مي آيد: از كوزه برون همان تراود كه در اوست. [1] همين طور



[ صفحه 12]



مجذوب مقام احديت و عاشق جمال صمديت، تجليات باطنيه ي محبوب و تجليات حبيه ي حبيب، كه در ملك ظاهرش بروز كند و در مملكت شهادتش صورت يابد، همين نقشه ي نماز را تشكيل دهد. و اگر غير از اين اوضاع و احوال، كه براي حضرت مجذوب حقيقي و واصل واقعي، جناب رسول ختمي صلي الله عليه و آله، در اين مكاشفه ي روحانيه و معاشقه ي حبيبانه دست داد، حال ديگري دست دهد يا وضع ديگري حاصل آيد، از تصرفات شيطان است و سالك را در سلوك از انانيت و خودي و خوديت بقايائي مانده و بايد به علاج خود كوشد و طريق ضلالت را رها كند. پس، آن نمازي را كه بعضي به عرفا نسبت دهند، كه نماز سكوتش گويند، و به ترتيب خاصي «الف» الله را متمثل در پيش رو كنند و پس از آن «لا» را و پس از آن «ه» را و پس از آن مجموع را به ترتيب خاصي، كه به عدد حضرات خمس شود - بر فرض صحت نسبت - از جهل آن كسي است كه اين معجون بي معني را درست كرده است.

بالجمله، كشفي اتم از كشف نبي ختمي صلي الله عليه و آله، و سلوكي اصح و اصوب از آن نخواهد بود؛ پس تركيبات بي حاصل ديگر را كه از مغزهاي بي خرد خود مدعيان ارشاد و عرفان است بايد رها كرد.

و شيخ عارف كامل ما، جناب شاه آبادي [2] ، روحي فداه،



[ صفحه 13]



مي فرمودند: «جميع عبادات سرايت دادن ثناي حق جلت عظمته است تا نشئه ي ملكيه ي بدن. و چنانچه از براي عقل حظي از معارف و ثناي مقام ربوبيت است و از براي قلب حظي است و از براي صدر حظي است، از براي ملك بدن نيز حظي است كه عبارت است از همين مناسك. پس، روزه ثناي حق به صمديت و ظهور ثناي او به قدوسيت و سبوحيت است؛ چنانچه نماز كه مقام احديت جمعيه و جمعيت احديه دارد ثناي ذات مقدس است به جميع اسماء و صفات.» انتهي ما افاد دام ظله.

پس، از بيانات سابقه معلوم شد كه آنچه پيش بعض اهل تصوف معروف است كه نماز وسيله ي معراج وصول سالك است و پس از وصول سالك مستغني از رسوم گردد، امر باطل بي اصلي و خيال خام بي مغزي است كه با مسلك اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و كمالات اولياء صادر شده، نعوذ بالله منه.


پاورقي

[1] در نسخ مطبوع: گر دايره ي كوزه ز گوهر سازند / از كوزه همان برون تراود كه در اوست - بابا افضل كاشاني.

[2] فقيه، اصولي، عارف و فيلسوف برجسته، مرحوم آيةالله ميرزا محمد علي اصفهاني شاه آبادي، فرزند مرحوم آيةالله ميرزا محمد جواد حسين آبادي اصفهاني. به سال 1292 ه. ق در اصفهان متولد گشت. پس از طي مراحل علمي مقدماتي در اصفهان و تهران به حوزه هاي مقدسه ي نجف و سامرا مشرف شده از محضر اساتيد بزرگي چون مرحوم صاحب جواهر، اخوند خراساني، و شريعت اصفهاني، بهره جست و بزودي به درجه ي اجتهاد نايل و در فقه، فلسفه و عرفان به مقام والايي دست يافت و به تدريس فقه، اصول و فلسفه پرداخت به نحوي كه حوزه ي درس ايشان از قوي ترين حوزه هاي درسي سامراء بوده است. پس از مراجعت از عراق نخست در تهران مقيم گشته سپس به قم مشرف مي شود و مدت هفت سال در شهر مقدس قم رحل اقامت مي افكند. در طول اقامت ايشان در قم حضرت امام خميني قدس الله نفسه الزكية از درس اخلاق و عرفان وي بهره مي برد. معظم له در موارد متعدد در اين كتاب و كتاب هاي ديگر با احترام و تجليل فراوان از آن استاد عاليقدر ياد نموده و افاضاتش را نقل فرموده اند. مرحوم شاه آبادي علاوه بر تدريس در علوم و فنون مختلف و تربيت شاگردان برجسته، تأليفات متعددي در زمينه هاي مختلف از خود به جاي گذاشته است. آن بزرگ مرد علم و عمل در سال 1369 هجري قمري در سن هفتاد و هفت سالگي در تهران به ملأ اعلي پيوست و در جوار حضرت عبدالعظيم الحسني، در مقبره ي مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي، مدفون گرديد. حشره الله مع النبي محمد و آله الطاهرين.


بازگشت