دو نمونه از اهتمام به نماز اول وقت در زندگي پيشوايان الهي


1. از ارشاد القلوب ديلمي نقل شده كه در جنگ صفين در يكي از روزها اميرالمؤمنين (عليه السلام) مشغول كارزار و جنگ بود و در همان حال مراقب خورشيد بود (و پيوسته به خورشيد مي نگريست.»

ابن عباس پرسيد: اين كار براي چيست؟

فرمود: «انظر الي الزوال حتي اصلي.»

به زوال مي نگرم تا نماز بخوانم! ابن عباس گفت: ما



[ صفحه 39]



اكنون سرگرم جنگ هستيم؟

علي (عليه السلام) فرمود:

«علي ما نقاتلهم؟ انما نقاتلهم علي الصلاة.» [1] ما براي چه چيز با اينها مي جنگيم؟ ما براي نماز با اينها كارزار مي كنيم!

2. در واقعه يجانگداز كربلا نيز نوشته اند: «درگير و دار جنگ، ابوثمامه صيداوي، كه نامش عمرو بن عمرو، و جزء ياران امام (عليه السلام) بود نگاهي به آسمان كرد و متوجه شد كه زوال ظهر و وقت نماز فرارسيده از اين رو پيش امام آمد و عرض كرد:

«نفسي لك الفداء إني اري هؤلاء قد إقتربوا منك، لا والله لا تقتل حتي اقتل دونك و احب ان ألقي الله و قد صليت هذه الصلوة التي دنا وقتها». يعني:

«جانم به فدايت! مي بينم كه اين مردمان به تو نزديك گشته اند، و سوگند به خدا كه تو كشته نخواهي شد تا قبل از آن من در پيش روي شما كشته شوم، ولي دوست دارم هنگامي خداي را ديدار كنم كه اين نمازي را كه وقت آن نزديك گشته بخوانم!»

امام (عليه السلام) سر به سوي آسمان بلند كرد و فرمود:

«ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين، نعم هذه اول وقتها.»

«ياد نماز افتادي خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد، آري اين آغاز وقت نماز است.»

سپس فرمود: «از اينها بخواهيد دست از جنگ بردارند تا ما نماز بخوانيم!» [2] .



[ صفحه 40]



و به دنبال آن بود كه آن حضرت با ياران خود نماز خواندند و به گفته ياهل تاريخ: زهير بن قين و سعيد بن عبدالله حنفي در پيش روي آن حضرت ايستاده و از آنها دفاع مي كردند.

برخي هم گفته اند كه آن حضرت با ياران به صورت فرادي و اشاره نماز خواندند.

عموم مورخين و ارباب مقاتل گفته اند كه سعيد بن عبدالله حنفي سينه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و ياران او قرار داد تا نماز بخوانند، و چون زخمها بر بدن او فراوان شد و نتوانست روي پاي خود بايستد بر زمين افتاد، در حالي كه مي گفت:

«الهم العنهم لعن عاد و ثمود، و ابلغ نبيك مني السلام، و ابلغه ما لقيت من ألم الجراح، فاني اردت بذلك ثوابك في نصرة ذرية نبيك صلي الله عليه و آله.»

يعني «خدايا ايشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت خويش دور گردان، و پيامبرت را از طرف من درود فرست و اين درد و زخمي را كه به من رسيده به او ابلاغ فرما كه هدف من در اين كار ياري فرزند پيامبر تو بود.»

آن گاه روي خود را به سوي امام (عليه السلام) كرده عرض كرد: «اوفيت يابن رسول الله؟» آيا به عهد خود وفا كردم؟

امام (عليه السلام) فرمود: «نعم انت امامي في الجنة.»

آري تو در بهشت پيش روي من هستي!

به دنبال اين سخن بود كه روح از بدن او پرواز كرد، و در بدن او سيزده تير مشاهده كردند و اين غير از زخمها و ضربه هاي ديگري بود كه بر او وارد شده بود. رضوان الله و سلامه و بركاته عليه و علي من استشهد معه.



[ صفحه 42]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 83، ص 23.

[2] زندگاني امام حسين (عليه السلام) تأليف نگارنده، ص 427.


بازگشت