علت محروميت از شب زنده داري


شايد كمتر مسلماني را بتوان يافت كه ادعا كند: من آرزوي شب زنده داري و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتي يك شب هم، اين توفيق عظيم را نيافته، اما اين آرزو هرگز از دلش بيرون نرفته است.

آنهايي كه اهل مطالعه و يا شركت در جلسات مذهبي هستند، همواره خوانده و يا شنيده اند كه شب زنده داري و راز و نياز با آفريدگار بي همتا، نشأت و حلاوتي پايدار دارد. اما بسياري از آنها نيز اين توفيق معنوي را نيافته و يا كمتر يافته اند. راستي علت اين محروميت بزرگ در چيست؟

معلم و مفسر انديشمند قرآن، آيت الله جوادي آملي، در اين رابطه چنين مي گويند:

«مردي از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد:

من از نمازشب محروم شدم. حضرت فرمود:

«انت رجل قد قيدتك ذنوبك». [1] تو كسي هستي كه گناهان تو مقيدت نموده است.

يعني، تو آزاد نيستي و در قيد و بند گناهي.



[ صفحه 46]



توفيق شب زنده داري و با شبروان هم سفر شدن، و با شب آفرين سخن گفتن، نصيب گنه كاران روز نخواهد بود.

كسي كه روز؛ پايش در برابر گناه مي لرزد، شب طاقت ايستادن در برابر الله و شب زنده داري كردن را ندارد.

كسي كه روز؛ چشمانش به گناه آلود است، شب سعادت اشك ريختن در كنار سجاده را ندارد.

كسي كه روز؛ زبانش به تبهكاري باز شد، شب به ياد حق، و به زمزمه ي حق گويا نخواهد بود.



گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض

ورنه هر سنگ و گلي، لؤلؤ و مرجان نشود



ممكن نيست كه سيه دل روز، شب زنده دارسحر باشد.

ممكن نيست كه تبهكار روز، پارساي شب باشد». [2] .

پس بياييد در همين لحظه، آري همين لحظه، اين كتاب را به كناري گذاشته، و دست دعا به سوي آسمان بلند نماييم:

پروردگارا! اي غفار الذنوب و اي سريع الرضا!

ما بندگان غفلت زده و اسير هواهاي شيطاني، از نشأت شب زنده داري و حلاوت سحرانگيز تلاوت قرآن در نيمه هاي شب، تنها نامي شنيده ايم و بس. ما در آغاز هيچ شبي، شايد در اين انديشه



[ صفحه 47]



نبوده ايم كه مقدماتي را فراهم نماييم تا در نيمه هاي شب، از بستر خود جدا شده، و دست نيازي به سوي تو دراز كنيم. و به همين خاطر، هرگز آن حلاوت رؤيايي را نچشيده و آن نشأت معنوي را درك نكرده ايم.

اي پروردگار مهربان! ما آن حديث قدسي را شنيده ايم كه به موسي بن عمران، خطاب فرمودي كه: «اي پسر عمران! دروغ مي گويد كسي كه مي پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكي شب همه جا را فرا مي گيرد، مي خوابد و مرا از ياد مي برد. آيا هر دوست و دلداده اي در پي خلوت با محبوب خود نيست؟!». [3] .

و حالا سر از خجلت و شرمساري، به زير انداخته ايم.

اي غافرالخطايا!

اي كه گفتي مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم!

آيا مي شود و امكان دارد كه به ما غفلت زدگان هم نظر عنايتي بنمايي، و ما هم روزي در زمره ي شب زنده داران، و قاريان شب زنده دار، درآييم؟!

پس اي رافع الدرجات! بر ما كرم نما و خود وسيله و سبب آن را عطا فرما، و يك شب، آري حتي يك شب، اين حلاوت سحرانگيز را دركام وجودمان بريز، و از آن پس، آن چنان كن كه عطش آن حلاوت،



[ صفحه 48]



سراسر وجودمان را به آتش كشد، و خواب را از چشمانمان بربايد. آمين يا طبيب القلوب. [4] .


پاورقي

[1] توحيد صدوق، ص 97.

[2] تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 4.

[3] اسرارالصلوة، حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 158.

[4] آداب تلاوت قرآن، ص 72.


بازگشت