استعانت از نماز در سفر كربلا


قافله نور و كاروان حسيني براي رسيدن به كربلا از محل هاي زيادي عبور مي كرد و در بعضي از محل ها مدتي توقف مي كرد. در تمام جاهايي كه امام عليه السلام در آن جا توقف مي كرد از امام و يارانش اثري بر جاي مي ماند. از جمله اين اثرها اين بود كه امام در هر كجا فضائل روحاني و معنوي برجاي مي گذاشت. به نقش هاي مثبت و خوب اين آثار اشاره مي شود:

الف. نماز ظهر امام در شراف: «امام عليه السلام پس از ورود به منزل شراف دستور داد جوانان پيش از طلوع صبح به سوي فرات رفته و بيش از حد معمول و مورد نياز آب تهيه كنند. قبل از ظهر همين روز و در ميان گرماي شديد حر بن يزيد در رأس هزار نفر مسلّح وارد اين سرزمين گرديد. چون حسين بن علي عليه السلام شدت عطش و تشنگي توأم با خستگي و گرد و غبار راه را در چهره سپاهيان حر مشاهده نمود، به ياران خويش دستور داد كه آن ها و يارانشان را سيراب كنند.

پس از اين محبت و پذيرايي و استراحت مختصر موقع ظهر و وقت نماز فرا رسيد، امام به حجاج بن مسروق مؤذن مخصوص خود فرمود: «أذّن يرحمك الله و اقم للصلوة نصلّي» خدا رحمتت كند اذان و اقامه بگو تا نمازمان را بخوانيم. حجاج مشغول اذان گرديد. امام به «حر» فرمود تو نيز با ما نماز مي خواني يا مستقل و با سپاهيانت؟ عرض كرد: ما هم با شما و در يك صف به نماز مي ايستيم. امام در جلو و اصحابش به همراه حر و سپاهيانش در پشت سر آن حضرت ايستادند و نماز ظهر را به جاي آوردند.

پس از تمام شدن نماز، حسين بن علي عليه السلام به طرف مردم ايستاد و خطاب به آنان چنين فرمود:

«مردم! سخنان من اتمام حجت است بر شما و انجام وظيفه و رفع مسئوليت در پيشگاه خدا. من به سوي شما حركت ننمودم مگر آن گاه كه دعوت نامه ها و پيك هاي شما به سوي من سرازير گرديد كه ما امام و پيشوا نداريم و دعوت ما را بپذير و به سوي ما حركت كن تا خداوند به وسيله تو ما را هدايت و رهبري كند...»

سپاهيان حر در مقابل گفته امام عليه السلام سكوت اختيار كردند و جوابي مثبت يا منفي از سوي آنان ابراز نگرديد.

ب. نماز عصر امام در شراف: بعد از اتمام نماز ظهر و سخنراني امام عليه السلام، نماز عصر را نيز هر دو سپاه به امامت حسين بن علي عليه السلام انجام دادند؛ آن گاه امام سخنراني ديگري را ايراد كردند كه چون سخن امام عليه السلام به پايان رسيد حر اظهار داشت كه ما از اين دعوتنامه ها بي خبريم. امام عليه السلام به عقبه بن سمعان دستور داد خرجيني را كه مملو از نامه هاي مردم كوفه بود حاضر كند. ولي حر باز هم از اين نامه ها اظهار بي اطلاعي كرد و گفت وگويي ميان وي و امام عليه السلام واقع گرديد.

و بالاخره چون حر ديد امام در تصميم خود راسخ است و به هيچ وجه حاضر نيست در مقابل مأموريت وي انعطاف نشان دهد گفت: حال كه شما تصميم به حركت گرفته ايد بهتر است مسيري را براي خود انتخاب كنيد كه نه به كوفه وارد شويد و نه به مدينه بازگرديد تا من از فرصت استفاده كنم و نامه اي صلح آميز به ابن زياد بنويسم شايد خداوند مرا از درگيري با شما نجات دهد.

حر اين جمله را نيز اضافه كرد: اين نكته را يادآوري مي كنم و هشدار مي دهم كه اگر دست به شمشير ببري و جنگ را آغاز كني صد در صد كشته خواهي شد.

و چون گفتار حر به اين جا رسيد و امام اين هشدار توأم با تهديد را از حر شنيد در پاسخ وي چنين فرمود:

آيا مرا از مرگ مي ترساني و آيا بيش از كشتن من نيز كاري از شما ساخته است. من در پاسخ تو همان چند بيت را مي خوانم كه برادر مؤمن «اوس» آن گاه كه مي خواست به ياري پيامبر بشتابد چنين گفت: من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوانمرد ننگ نيست آن گاه كه معتقد به اسلام و هدفش باشد.

من جانم را در طبق اخلاص مي گذارم و دست از زندگي مي شويم تا در جنگي سخت با دشمني بس بزرگ مواجه شوم.

حر با شنيدن اين پاسخ قطعي با خشم و ناراحتي خود را كنار كشيد و از آن حضرت جدا شد. [1] .

توجه امام عليه السلام به اين اشعار و تكرار آن ها و ايراد خطبه هاي كوبنده بعد از نماز، نشانگر عزم راسخ، پايداري و بي باكي امام حسين عليه السلام است؛ ولي مطلب مهم تر اين است كه اين بي باكي و شجاعت امام عليه السلام از كجا در وجود او ظاهر شده كه اين گونه با قاطعيت در برابر يك سپاه بزرگ ايستاده و بي هيچ ترسي واقعيت ها را به تصوير مي كشد.

واضح است كه اين ها همه نتيجه نمازي است كه امام عليه السلام در آن جا خواند. او در برابر كسي ايستاد كه از همه كس و همه چيز با عظمت تر، تواناتر و مهربان تر است. او به نماز ايستاد و جز ترس از خداوند ترس هيچ كس ديگري را به دل راه نداد. بديهي است كسي كه از هيچ كس جز خداوند نترسد همواره در برابر ديگران پيروز است. كسي كه عظمت خالقش را در نماز درك كند، هيچ وقت از قدرت و عظمت ديگري نمي ترسد و با شهامت در برابر زورگويان و دشمنان هر چند هم كه تعداد و تجهيزاتشان زياد باشد، مي ايستد و مقاومت مي كند.

پس از منزل «شراف» هر دو قافله به موازات و در نزديكي همديگر در حركت بودند. در منازل و محل هايي كه امكان آب و استراحت بيش تر بود هر دو قافله با هم فرود مي آمدند. يكي از اين منازل «منزل بيضه» بود كه در آن جا فرصتي به امام دست داد تا باز هم با سپاهيان حر سخن بگويد و حقايقي را با آنان در ميان بگذارد و علت قيام و حركت و انگيزه مبارزه خويش را تشريح كند. اينك به گوشه هايي از سخنراني آن حضرت اشاره مي كنيم:

مردم! پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: اگر مسلماني با سلطان زورگويي مواجه شد كه آن سلطان حرام خدا را حلال نموده و پيمان الهي را در هم مي شكند و با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده و در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمني در پيش مي گيرد، و در مقابل چنين سلطاني، با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد بر خداوند است كه اين فرد (ساكت) را به محل همان طغيانگر و آتش جهنم داخل كند. مردم! آگاه باشيد اينان (بني اميه) اطاعت خدا را ترك كرده اند و پيروي از شيطان را بر خود فرض نموده اند، فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيل نموده، فييء را - كه مخصوص خاندان پيامبر است - به خود اختصاص داده اند. حلال و حرام و اوامر و نواهي خداوند را تغيير داده اند و من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند از ديگران شايسته ترم.


پاورقي

[1] نجمي، محمدصادق، سخنان حسين بن علي عليه السلام از مدينه تا كربلا، صص147-136.


بازگشت