سبك شمردن نماز: مجازات كساني كه به نماز اهميت نمي دهند و آن را كوچك مي شمارند


ارزش دادن و با اهميت جلوه دادن به نماز، نشانه ي ايمان به خدا و قيامت است و بي اعتنايي به آن دليل ضعف ايمان و نداشتن عشق و علاقه به معنويات است.

بيشتر مردم، نماز مي خوانند، لكن به آن اهميت نمي دهند و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي كنند. [1] .

قرآن در اين باره مي فرمايد: براي بعضي از افراد، نماز امري بزرگ و دشوار بوده و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي كنند. مانند آن كه نماز، يك بار سنگيني بر دوش آنان است. [2] .

آنان تنها در اين فكر هستند كه آن بار سنگين را بر زمين گذارند و به قول خودشان راحت شوند. اين افراد هنگامي كه مشغول نماز مي شوند، بدون توجه به خداوند و بدون اين كه بفهمند چه مي كنند، چه مي گويند و با چه كسي گفت و گو مي نمايند، مشغول خواندن آن مي شوند و خيلي از مستحبات آن را ترك مي كنند، با عجله و شتابزدگي



[ صفحه 299]



آن را به پايان مي رسانند، هنوز سلام نماز را نداده، بلند مي شوند و به كارهاي خود مي پردازند.

آنان فكر نمي كنند، اين نماز هيچ اثري در زندگي اجتماعي و فردي آنان ندارد، چنين نمازي نه مانع از گناهان است، نه نهي از فحشا و منكرات مي كند، نه انسان را به ياد خداوند مي اندازد، نه شيطان را ناراحت و دور مي كند، نه او را ذليل و خوار مي نمايد، اين نماز، نمازي است بدون خاصيت (تنها نتيجه اي كه دارد اين است كه دستوري را انجام داده است.)

مؤمن، هر عملي كه انجام مي دهد بايد براي غرض و مقصودي باشد، اگر آن غرض و مقصود، عملي شود آن عمل را بايد انجام دهد؛ اما وقتي به مقصود خود نرسد، چرا آن عمل را كه بي خاصيت است انجام دهد.

نمازي را كه انسان در طول شصت هفتاد سال مي خواند و به اندازه سر سوزني در روح و روان او اثر ندارد، هر چند آن را تكرار كند، كمتر نتيجه مي گيرد و اين نماز، بي فايده است.

به ذكر چند روايت درباره ي كوچك شمردن و اهميت ندادن به نماز مي پردازيم:

1- حضرت رسول صلي الله عليه و آله در لحظه هاي آخر عمر بابركتشان فرمود:

«از من نيست كسي كه نماز خود را كوچك و سبك شمارد. به خدا قسم! لب حوض كوثر بر من وارد نمي شوند و شفاعت من در روز قيامت شامل حالشان نمي شود و من در آن روز از آنان بيزارم» [3] .



[ صفحه 300]



2- آن حضرت نيز فرمود: هنگامي كه انسان مشغول نماز شود و آن را سبك و باعجله بخواند، خداوند به ملائكه مي گويد:

اي ملائكه! آيا بنده ي مرا نمي بينيد (چگونه نماز مي خواند، او مي خواهد نماز را با عجله تمام كند و به كارهاي دنياي خود برسد.) او خيال مي كند كه حاجت هاي او به دست ديگري است.

آيا او نمي داند كه تمام كارها و حاجت هاي دنيا و آخرت او به دست من است و من بايد مشكلات او را حل كنم [4] .

3- امام صادق عليه السلام روزي به «حماد» فرمود:

اي «حماد»! نمازت را بخوان تا من مشاهده كنم. هنگامي كه حماد مشغول خواندن نماز شد، حضرت متوجه شد كه نمازش صحيح است، اما آداب و شرايطش درست نيست.

رو به او كرد و فرمود: اي «حماد»! درست نماز نخواندي. چقدر زشت است كه مردي، 60 سال يا بيشتر نماز بخواند، اما يك نماز كامل با تمام آداب و شرايطش اقامه نكرده باشد. [5] شاعر نيز مي گويد:



عمرت از پنجه گذشت و يك سجود

كه به كار آيد نكردي اي جهود



4- حضرت علي عليه السلام فرمود: كسي كه نماز را سبك شمارد و آن را ضايع كند، نسبت به غير نماز، تضييع بيشتري خواهد داشت [6] .

5- پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «كسي كه نماز خود را تباه سازد در قيامت با قارون و هامان خواهد بود. واي بر كسي كه از نماز خود



[ صفحه 301]



مواظبت نكند» [7] .

6- آن حضرت نيز فرمود: «كسي كه نماز را سبك شمارد، خداوند بركت، بهره و خير را از عمر و مال او برمي دارد، پاداش كارهاي او از بين مي رود، دعاهايش مستجاب نمي شود، هنگام مرگ با احساس گرسنگي، تشنگي و ذلت مخصوصي از دنيا مي رود، در برزخ، گرفتار شكنجه و ظلمت و فشار قبر مي شده، در قيامت حساب سختي از او كشيده مي شود» [8] .

7- همچنين فرمود: «هر كه نماز را سبك شمارد از امت من نيست» [9] .

8- از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:

«همين كه انسان در هنگام نماز به غير خدا توجه مي كند، خداوند به او مي فرمايد: به چه كسي توجه مي كني؟ آيا پروردگاري غير از مرا سراغ داري؟ آيا مراقبي جز من در كار است؟ آيا به بخشنده اي غير از من دل بسته اي، بخشنده ترين كس منم، اگر به من توجه داشته باشي، من و فرشتگانم به تو، توجه داريم» [10] .


پاورقي

[1] سوره ي بقره، آيه ي 44.

[2] سوره ي بقره، (2) آيه 44.

[3] لئالي الاخبار، ج 4، ص 65.

[4] لئالي الاخبار، ج 4، ص 65.

[5] لئالي الاخبار، ج 4، ص 65.

[6] وسائل الشيعه، ج 3، ص 19.

[7] وسائل الشيعه، ج 3، ص 19.

[8] سفينة البحار، ج 2، ص 43.

[9] وسائل الشيعه، ج 3، ص 15.

[10] مستدرك وسائل، ج 1، ص 173.


بازگشت