نماز شتري


نقل شده است كه: روزي شخصي در بيابان پياده راهپيمايي مي كرد، هنگام نماز شد خود را آماده ي اقامه ي نماز كرد، در حين نماز به فكر افتاد كه اگر شتري پيدا مي شد كه اين راه طولاني را سواره به پايان مي بردم چقدر خوب بود.

در اين موقع عرب شترسواري از راه رسيد، ديد اين شخص مشغول نماز است، ركوع و سجود نماز را كامل انجام مي دهد. او دل



[ صفحه 240]



باخته و فريفته ي نماز او شد.

آن مرد از شتر خود پياده شد و در مقابل نمازگزار نشست و با صداقت شروع كرد به او نگاه كند، نمازگزار ركوع و سجود خود را بيشتر طول داد تا خود را پيش شترسوار بهتر جلوه دهد.

بعد از تمام شدن نماز، عرب با عشق به او گفت: مرحبا به اين نمازي كه خواندي! نماز خوبي انجام دادي، نماز با خضوعي به جاي آوردي، مرحبا به تو با اين نمازي كه اقامه كردي!

نمازگزار در جواب او گفت: نه اين كه نمازي طولاني خواندم، بلكه امروز هم، روزه هستم.

آن شترسوار نه يك دل، بلكه صد دل عاشق نماز و روزه ي او شد و با چشم احترام و بزرگواري به او نگاه كرد و او را آدم باتقوايي به حساب آورد.

از اين جهت او را امين دانست و شتر خود را به عنوان امانت، پيش او گذاشت و به سراغ كار خود رفت.

آقاي نمازگزار هم، در غياب او سوار شتر شد و با سرعت از آن جا گذشت و خود را مخفي كرد و به قول معروف (هر مالي را كه دزد با زحمت مي برد، اما اين دفعه مالي بود كه دزد را شتابان مي برد.)

وقتي صاحب شتر بازگشت ديد آقاي نمازگزار، نه اين كه شتر را برده، بلكه آن را خورده است.

مرد عرب با كمال ناراحتي دست بر روي دست مي ساييد و انگشت ندامت به دندان مي گزيد و بي اختيار مي گفت:



[ صفحه 241]



نماز نمازگزار دلم را ربود و روزه اش بر ارادتم افزود و دلباخته ي او شدم، اما زنهار كه شتر را به نمازگزار مسپاري. [1] .


پاورقي

[1] سراج الايمان، در ماه مبارك رمضان، ص 14، با تغييراتي در عبارات.


بازگشت