حضور قلب در نماز


سزاوار است كه نمازگزار در تمام گفتار و افعال نماز حضور قلب داشته باشد؛ زيرا انسان آن چرا كه هنگام نماز به آن توجه داشته به حسابش گذاشته مي شود و آنچه را كه به آن توجه نداشته به حساب نماز نمي گزارند.

آن نمازي انسان را از گناه معصيت دور مي كند و روح او را به سوي معبود عروج مي دهد كه با حضور قلب اقامه شود.

اگر انسان نمازگزار، عظمت پروردگار را بشناسد و مقام او را درك نمايد، سعي مي كند كه دلش متوجه حضرت حق باشد، چه زشت است كه انسان در مقابل پروردگار عالم ايستاده و دلش متوجه غير او باشد.

آمده است كه: روزي، وزيري در مقابل پادشاهي، ايستاده بود و سلطان با او سخن مي گفت، عقربي كه در آستين وزير، پنهان شده بود دست او را گزيد، در اثر نيش عقرب بازويش مجروح شد.

وزير هيچ حركت خلافي در محضر سلطان از خود نشان نداد و با همان وضع مؤدب با پادشاه سخن مي گفت.

هنگامي كه از محضر سلطان بيرون آمد، در بستر افتاد و به معالجه پرداخت، دو سه روزي از اين قضيه گذشت كه شاه او را نديد و جوياي



[ صفحه 222]



احوالش گرديد.

گفتند آن روزي كه وزير با شما سخن مي گفت، عقربي او را نيش زده و او را مسموم كرده است، او اظهار درد را در محضر سلطان را بي ادبي دانسته و درد را تحمل نموده است. [1] .

آري وزيري در مقابل سلطان پوشالي دنيا چنين ادب مي كند، چقدر زشت است كه انسان در مقابل سلطان السلاطين و مالك الملوك و خالق السماوات و الارضين بايستد و قلب او متوجه غير حق باشد!؟



ذكر حق رخصت قرب است و حضور

اگر از صدق و ارادت باشد



دل اگر با تو نباشد به نماز

عادت آن، به كه عبادت باشد



هر چه را دل نگرد، باز بگوي

كه چنين گفت، شهادت باشد



به نياز آ، چو درآيي به نماز

تا تو را فيض زيادت باشد



آري، قلب را بايد متوجه و معطوف خداوند ساخت و از هر چه غير از خداست خالي كرد و تنها بايد به او انديشيد و جز ياد و خيال او چيز ديگري را در قلب راه ندهد.



در خانه ي دل، ما را جز يار نمي گنجد

چون خلوت يار اين جاست، اغيار نمي گنجد



مستيم و در اين مستي بي خود شده از مستي

در محفل ما مستان، هوشيار نمي گنجد



اسرار دل پاكان با پاك دلان گوييد

كاندر دل نامحرم، اسرار نمي گنجد



گر عاشق دلداري، با غير چه دل داري

كه آنجا كه بود اغيار، دلدار نمي گنجد





[ صفحه 223]




پاورقي

[1] كتاب مكارم الاخلاق.


بازگشت