نماز وسيله ي بيان عشق


نمازي كه نمازگزار به جاي مي آورد بايد عاشقانه باشد، نمازي باشد كه از روي عشق و علاقه ي به خداي مهربان و از روي شور و شوق انجام گيرد.

نمازي كه از روي تنبلي، بي حالي و سستي بجاي آورده شود هيچ اثري در زندگي انسان نخواهد داشت.

كساني واقعا به نماز روي مي آورند و آن را از روي حقيقت مي خوانند كه عاشق خدا باشند، و بخواهند با معشوق خود راز گويند و



[ صفحه 151]



سر و سودايي داشته باشند، عشق به نماز، عشق ورزيدن به خداوند عالميان است.

انسان وقتي عاشق شد از هيچ چيز نمي هراسد، در راه رسيدن به معشوق خود، شب و روز نمي شناسد، به گرما و سرما توجهي ندارد، دور و نزديك برايش فرق نمي كند و با نشاط تمام، سختي ها و مشكلات را در راه رسيدن به معشوق تحمل مي كند، تمام پيچ و خم راه و بيابان را بدون خستگي طي مي نمايد و به سوي معشوق پيش مي رود.



مي نداند عشق، سال و ماه را

دير و زود و نزد و دور راه را



كوه پيش عشق چون كاهي بود

دل سريع السير، چون ماهي بود



آنچه كه موجب نشاط روح در نماز و عبادت مي شود و نمازگزار از آن لذت مي برد، عشق به خداي بي همتاست، عشق به گفت و گوي با اوست و انسان عشق خود را با نماز، آشكار مي سازد.



چه پرسي از نماز عاشقانه

ركوعش چون سجودش محرمانه



تب و تاب يكي «الله اكبر»

نگنجد در نماز پنجگانه



بسوزد مؤمن از سوز وجودش

گشوده هر چه بسته از گشودش



جلال كبريايي در قيامش

جمال بندگي اندر سجودش



اگر انسان عشق و شوق به چيزي داشته باشد، چندان نياز به تبليغ و تشويق و تحريك از بيرون نيست. بلكه همان انگيزه ي دروني، انسان را به سوي آن مي كشاند و آن گونه كه انسان براي ديدار يك شخصيت معروف و مشهور و محبوب لحظه شماري مي كند و از آن ملاقات و ديدار با او، خوشحال و مسرور مي شود، عاشق خدا هم از خواندن نماز و عبادت و راز گفتن با او به وجد و نشاط مي آيد و از خود بي خبر



[ صفحه 152]



مي شود.

براي عاشقان خدا شنيدن صداي اذان، اعلام فرارسيدن لحظه ي ديدار و ملاقات است، به طوري كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نزديك اوقات نماز به بلال مي فرمود: «ارحنا يا بلال» [1] .

اي بلال، ما را از غم و غصه و تلخي و ناراحتي نجات بده و با اذان گفتن خود و اعلام وقت نماز، روح ما را آرامش بخش.

از اين جمله اي كه آن حضرت به بلال مي فرمايد، به دست مي آيد كه عشق و شوق زايدالوصف آن جناب به نماز و عبادت و راز و نياز با خدا تا چه اندازه بوده است.



چون دلش بي خود شدي در بحر راز

جوش او ميلي برفتي در نماز



چون دل او بود درياي شگرف

جوش بسياري زند درياي ژرف



در شدن گفته: «ارحنا يا بلال»

تا برون آيم از اين ضيق خيال



آري، نماز و نيايش، ارتباط عاشقانه و صميمانه اي است ميان انسان و خدا، نماز رابطه ي عشق برقرار كردن عاشق با سرچشمه ي پديدآورنده ي همه نيكي ها است.

نماز وسيله ي رسيدن عاشق دل باخته و بي قرار با معشوق حقيقي است.



نماز عشق تا آغاز كرديم

رهي در خانه ي دل باز كرديم



قيام ما قيامت كرد بر پا

از آن روزي تو را دمساز كرديم



به دل نيت تو بودي در دو عالم

كه در هر صبح و شب آغاز كرديم



سرود اشك شد تكبير شب ها

كه سوز عاشقي را ساز كرديم





[ صفحه 153]





تو را در هر ركوع و خلوت راز

رفيق و مونس و همراز كرديم



به معراج سجود نيمه شب ها

به ياد روي تو پرواز كرديم



تو را در پرده هاي دلكش ساز

شكوه شادي شهناز كرديم



«اناالحق» گوي و سر بردار رفتيم

دوباره زندگي آغاز كرديم




پاورقي

[1] محجة البيضاء، ج 1، ص 377.


بازگشت