عباد بن بشر و نماز


پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در بازگشت يكي از جنگ ها در ميان راه به همراه



[ صفحه 137]



مسلمانان به استراحت پرداختند، چون شب فرا رسيده بود وظيفه ي نگهباني را به عهده ي «عمار ياسر» و «عباد بن بشر» سپرد. آن دو نفر شب را ميان خود تقسيم كردند. نيمه اول را عباد عهده دار نگهباني شد و نگهباني در نيمه دوم شب را «عمار» به عهده گرفت.

قسمت نخست شب كه نوبت استراحت «عمار» بود، وي به خواب رفت. «عباد بن بشر» وقت را غنيمت شمرد و مشغول عبادت، نماز و راز و نياز به درگاه حي بي نياز شد. در اين حال، يكي از افراد دشمن كه به تعقيب لشگر اسلام آمده بود كه همسر خود را كه به دست مسلمانان اسير شده بود نجات دهد.

او اطراف لشگر دوري زد و كسي را به غير از «عباد» بيدار نديد. ولي به جهت تاريكي شب و بي حركت بودن وي تشخيص نداد كه او انسان است يا درخت.

از اين رو براي اطمينان خاطر خود، تيري به جانب «عباد» پرتاب كرد، تير به پيكر او نشست ولي اهميت نداد و نماز را ترك نكرد. دشمن تير دومي را پرتاب كرد. آن نيز بر پيكر «عباد» فرود آمد، اما وي باز نماز را ترك نكرد. دشمن تير سوم را انداخت. آن نيز بر بدن او اصابت كرد و خون از محل آن به شدت جاري شد.

در اين هنگام بر اثر شدت خونريزي و ضعف ناشي از آن، «عباد» احساس كرد دچار ضعف شديد شده و ممكن است دشمن حمله كند و پيامبر را مجروح نمايد.

او با اين حال نماز را قطع نكرد، ولي آن را كوتاه نمود و سلام داد و بعد از آن «عمار» را بيدار نمود.



[ صفحه 138]



موقعي كه «عمار» بيدار شد ديد كه سه چوبه تير بر بدن «عباد» فرو رفته و خون از پيكر او جاري است. تعجب كرد و او را سرزنش نمود كه چرا به هنگام اصابت اولين تير، مرا بيدار نكردي تا از تو دفاع كنم؟

«عباد» در جواب گفت: در نماز تازه سوره ي كهف را آغاز كرده بودم، حيفم آمد سوره را ناتمام رها كنم. اگر ترس از مسلط شدن دشمن بر جان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مسلمانان نبود، هرگز نمازم را كوتاه نمي كردم، اگرچه كشته مي شدم. [1] .


پاورقي

[1] سفينة البحار، ج 2، ص 145.


بازگشت