داستان شنيدني از سيره و منش امام رضا
اين، سخن ارزشمند امام رضا در وصف شيعيان و در مورد نماز و نيايش و شرايط آن، اينك به داستاني از سيره و منش آن حضرت در اين مورد بنگريد كه چنين آورده اند:
گروه صابئان، از گروه هاي مذهبي پيش از اسلام است، كه از نظر باور و رفتار چيزي در ميانه ي يهوديان و مسيحيان بود. اين گروه در قرآن هم با همين نام و عنوان آمده است.
[ صفحه 146]
اين فرقه ي مذهبي، به يحيي عليه السلام گرايش ويژه اي نشان مي داد، و بر اثر تحريف مفاهيم و معارف پيامبران، براي ستارگان نيز در تدبير جهان و انسان، نقشي قائل بود، و نماز و مراسم ويژه اي براي خود داشت.
اين فرقه، رهبري دانشمند و دانشور، اما مغرور و خودخواه داشت، كه بارها با امام رضا در مورد اسلام و مذهب اهل بيت و درستي آن گفتگو كرد، اما حقيقت را نپذيرفت و در برابر آن، سر ادب و فروتني فرود نياورد.
در يكي از نشست هاي علمي و ديني، امام رضا بحث دقيق و روشنگري بر درستي اسلام طرح نمود، و دليل ها و برهان هايي آورد كه قلب پيشواي آن فرقه، به تدريج در برابر منطق آن حضرت نرم شد و گفت: اينك احساس مي كنم كه دلم در برابر انديشه و سخن شما نرم شده و حاضرم مذهب شما خاندان پيامبر را بپذيرم؛ «الان لان قلبي؛»
درست در همين لحظات حساس، صداي اذان بلند شد، و امام رضا عليه السلام با طنين صداي دلنواز اذان و اعلام يكتايي و شكوه خدا، برخاست و براي نماز و نيايش، خدانگهدار گفت.
گروهي گفتند: پسر پيامبر! فرصت حساسي است،كمتر چنين فرصتي پيش مي آيد، و از آن حضرت تقاضاي ادامه ي نشست و بحث را نمودند، اما امام رضا فرمود: نخست نماز و ياد خدا و آن گاه ديگر امور و شئون دين او!
آن مرد دانشور و نيك انديش هنگامي كه اين تعهد ديني و اين ظرافت فكري و عملي را از امام رضا عليه السلام در رابطه ي با خدا و نماز و
[ صفحه 147]
نيايش ديد، شيفتگي و عشق وي به انديشه و مذهب و منش آن حضرت بيشتر شد و پس از خواندن نماز، گفتگوي خود با آن بزرگوار را كافي شمرد و از پي آن هم ايمان آورد و به راه آمد. [1] .
پاورقي
[1] يكصد و چهارده نكته درباره ي نماز / ص 21.