فريب گاه شيطان




ترك لذت ها و شهوت ها سخاست

هر كه در شهوت فرو شد برنخاست [1] .



بوي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي آمد، به شهري نزديك مي شدم كه روزگاري نه چندان دور پاك ترين انسان ها را در آغوش داشت. شهري كه جاي جايش خاطراتي شيرين از او در دل نهان داشت، گرچه در اين شهر، غريب بودم ولي دوست داشتم چند روزي در اين شهر پر خاطره بمانم و از محضر يادگار پيامبر، امام صادق (عليه السلام) بهره ببرم و سرانجام پس از جستجوي فراوان به خانه اي وارد شدم كه دو اتاق تو در تو داشت و زني در آنجا زندگي مي كرد.

زن گفت: اين اتاق را كرايه مي كني؟

گفتم: ميان اين دو اتاق، دري است و من هم جوانم.

گفت: من در را مي بندم.

وسايلم را در اتاق گذاشتم و گفتم در را ببند!



[ صفحه 136]



گفت: از اين جا نسيمي به من مي وزد، رهايش كن!

گفتم: هرگز، دو جوانيم، در را ببند!

گفت: در اتاقت بنشين، من به سراغت نمي آيم و كاري به شما ندارم.

به محضر امام صادق (عليه السلام) شرفياب شدم و درباره ي آن مسأله پرسيدم، فرمود: از آنجا برو!

مرد و زن چون در جاي خلوتي قرار گيرند سومي آن ها شيطان است. [2] .


پاورقي

[1] ديوان مثنوي معنوي مولوي، ص 9.

[2] من لايحضره الفقيه، جلد 3، ص 252.


بازگشت