حيات ذكرها


بايد دانست كه در جاي خود به روشني ثابت است كه هر ذكري از اذكار خداوند



[ صفحه 166]



داراي حيات است و تسبيح مي گويد و راز عيني آن در عرش الهي استقرار دارد و از آنجا به عنوان امر تكويني والا از مبدأ وجود الهي به سوي وجود عقلي و از وجود عقلي به مثالي و از مثالي به طبيعي تنزل مي كند و در جهان طبيعت به عالم لفظ و اعتبار تبلور مي يابد.

بنابراين، اگر به گوش تو اين سخن خورده كه برخي از آيات، هنگام هبوط به زمين، خود را به عرش الهي آويختند و همان پرسش فرشتگان را به گونه اي تكرار كردند كه گوياي رخداد فساد در زمين و اهل زمين بود، اين گفته را در بقعه ي امكان، يعني احتمال عقلي بگذار و آن را ممكن بشمار. همچنين برهان روشن به امكان فلسفي آن راهنمايي مي كند. امكان فلسفي مقابل امكان به معناي احتمال عقلي است. مفاد احتمال عقلي اين است كه تا وقتي دليل بر امتناع چيزي نباشد، بايد آن را محتمل و ممكن دانست و مفاد امتحان فلسفي آن است كه دليل محكم و با ارزش بر امكان آن (مقابل امتناع و وجوب) اقامه شده باشد. به علاوه عرفان و كشف صحيح، با پشتوانه ي وحي، نيز احتمال عقلي را مساعدت مي كند؛ و اينك نمونه ي آن:

كليني - قدس سره - در جامع خويش... از يعقوب بن شعيب از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: چون خداوند عزوجل فرمان داد كه اين آيات به زمين هبوط كنند، خود را به عرش آويخته و گفتند پروردگارا به كجا هبوط كنيم؟ به سوي لغزشها و گناه ها؟ خداوند - عزوجل - به آنان وحي كرد: فرود آييد، به عزت و جلالم سوگند هيچ يك از آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و شيعيانشان شما را پس از نمازهاي واجب در هر روز تلاوت نمي كند، جز آنكه با چشم باطن و پوشيده ام هر روز هفتاد بار به او نظر مي افكنم، و در هر نگرش حاجت او روا مي سازم، و او را با آنكه داراي عصيان و گناه است مي پذيرم، و آن آيات عبارت اند از «ام الكتاب» (حمد) و (شهد الله أنه لا اله الا هو و الملائكة و أولوا العلم) و «آية الكرسي» و «آيه ي ملك» (قل اللهم مالك



[ صفحه 167]



الملك...). [1] .

كسي كه اين آيات را پس از مناجات با خداوند متعال بخواند، اميدوار باشد كه نخست از وجود اعتباري به وجود حقيقي، و سپس به وجود مثالي و سرانجام به وجود عقلي ترقي مي يابد و در پي اين مرحله، مقامي است كه جز اندك مرداني سرآمد كه در خداي باقي فاني شده و ما سوا را به فراموشي سپرده اند، بدان دست نمي يازد. بنابراين، تعقيبي به رشد بالغ رسيده كه به راز عقلي دست يافته باشد و با آن به عرش الهي آويزد، چنان كه سر و نهان آيات و اذكار وارده به عرش الهي آويخته اند.

از چيزهايي كه غفلت از آن شايسته نيست، اين است كه آنچه در جان انسان و در خارج مي خواهد تأثير بگذارد، بايد چيزي باشد خارجي و برتر از موجود اثر پذير [از قبيل اقوي بودن مؤثر از متأثر و علت بر معلول] چنانكه شي ء متأثر نيز از موجود مؤثر خارجي برتر اثر مي پذيرد؛ زيرا موجود لفظي يا مفهوم ذهني اثر ندارند. بنابراين، اثرگذار واقعي همان علمي است كه در كتابها، دهانها و ذهنهاست، چنان كه تأثيرپذير نيز دل كسي است كه از نهان و روح علم اثر پذيرفته نه از مفهوم علم و دانش. از اين رو رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در دنبال هر نماز نيايش مي كرد و مي گفت: «اللهم اني أعوذ بك من علم لا ينفع، و قلب لا يخشع، و نفس لا تشبع، و دعاء لا يسمع، اللهم اني أعوذ بك من هؤلاء الأربع»؛ [2] خدايا به تو پناه مي برم از دانشي كه سود نمي دهد، و از دلي كه خشوع و فروتني ندارد، و از نفسي كه سير نمي شود، و از نيايشي كه اجابت نمي شود. بار خدايا از اين چهار چيز به تو پناه مي برم.



[ صفحه 168]




پاورقي

[1] جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 385، ح 3465.

[2] همان، ص 395، ح 3493.


بازگشت