حاصل آنچه در اين بخش روشن شد


يكم. نظام تكوين [نظم و تدبير جهان هستي] در مدار هدايت محض گردش مي كند، برخلاف نظام تشريع [امور دين و شريعت] كه در آن گمراهي راه مي يابد و برخي مردم از آنچه خداوند بدان هدايت فرموده، سرپيچي مي كنند.

دوم. قنوت، تبلور راز نهان تكوين، يعني زبوني، مويه و لابه در پيشگاه خداوند سبحان است، و قنوت كننده هرگز نوميد نمي گردد؛ زيرا خدايي كه از او درخواست مي شود، بسيار بخشنده است و درخواست كننده را نااميد نمي كند.

سوم. اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم همواره در نمازها قنوت مي خواند، و نمازي كه فاقد قنوت باشد، كامل نيست.

چهارم. اصل تشهد در معراج به همين نحو شكل گرفت، و اذكار آن به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم الهام شد.

پنجم. تأويل تشهد، همان تجديد ايمان و اقرار به برانگيخته شدن پس از مرگ است و تأويل تحيتهاي آن [الحمدلله، أشهد أن لا اله الا الله...] اين است كه خدا



[ صفحه 154]



را بزرگ تر از اوصافي مي دانيم كه ملحدان وي را با آنها وصف مي كنند.

ششم. حكمت «تورك» و تأويل آن، برپا داشتن حق و ميراندن باطل است.

هفتم. انسان مؤمن هر دو دستش راست و هر دو پايش راست است؛ زيرا مظهر خدايي است كه در اوصاف او آمده كه دو دستش راست است.

هشتم. روشن شد كه ولايت اهل بيت عليهم السلام علت متوسط بر اصل فيض و دوام آن است گرچه علت حقيقي منحصر در خداوند متعال است. و نيز روشن شد نمازي كه فاقد صلوات و درود بر اهل بيت باشد، پذيرفته نيست.

نهم. براي برخاستن از سجده ي دوم آداب، ذكر و رازي است. چنان كه نشستن پس از سجده دوم و قبل از ايستادن، نشان احترام به نماز، و ترك آن ستم به نماز است.

دهم. هر كدام از جبر و تفويض، تفريط و افراط است، و حد مياني اين دو همان شير خالصي است كه از خون افراط و خباثت تفريط محفوظ باشد.

يازدهم. نشستن بنده، مانند ايستادن او به حول و قوه ي الهي صورت مي گيرد، و اگر حركت و نيروي خدا نبود او هرگز توانايي بر نشستن و ايستادن نداشت.

دوازدهم. ذكر حوقله [لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم] كه دو طرف افراط و تفريط را طرد مي كند، در همه ي كارها و حالات انسان جاري است و اختصاصي به نماز ندارد.

سيزدهم. اميرالمؤمنين عليه السلام با گفتن حوقله در هر ركعت، از گروه «قدريه» تبري مي جست.

چهاردهم. راز نهاني حوقله روزي آشكار مي شود كه همه ي پرده ها كنار رفته و اسرارها هويدا گردد و آن روز قيام حق به تمام و كمال است.

پانزدهم. سلام نماز در شب معراج شكل گرفت، و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به آنچه بايد در



[ صفحه 155]



سلام بگويد، ملهم شد.

شانزدهم. روشن شد كه تأويل سلام نماز همان كسب رحمت الهي و امان از آتش است و ورود به نماز، با حرمت سخن آدمي گفتن شروع مي شود و خارج شدن از نماز با حليت سخن گفتن تحقق مي يابد.

هفدهم. روشن شد كه علت سلام دادن، با اشاره به سمت راست، توجه به فرشته اي است كه خوبيها را مي نويسد، و تعبير به جمع [السلام عليكم] براي آن است كه فرشته ي سمت چپ را نيز شامل شود. اگر نماز سالم بود، ساير اعمال نيز سالم است.

هجدهم. خوي عرب اين بود كه با سلام احساس امنيت مي كرد، و سلام موجب ايمني نماز از فساد و تباهي است.

نوزدهم. سلام از اسماي فعلي خداوند، و انسان كامل مظهر اين اسم شريف است. فرشتگان به مؤمن پارسا و پاك سلام مي كنند و سلام جهاني در قرآن به نوح عليه السلام اختصاص يافته است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مأمور به سلام بر كسي است كه به قصد يادگيري معارف نزد او مي آيد.

بيستم. نمازگزاري كه با مناجات در محضر پروردگار، از همه ي آنچه غير خداست غايب است، از او سلام واقعي زيبنده است و نمازگزار غفلت زده اي كه ويل و واي بر احوال اوست، از غير خدا نبريده و غايب نشده تا بر آنان وارد شود، پس چگونه به خود اجازه مي دهد سلام كند؟ جز اين كه رياكار باشد؛ زيرا با سلامش به ظاهر مي نمايد كه با خدا مناجات مي كرده و از غير او پنهان بوده و گويا از راه مي رسد و سلام مي كند. آنچه رياكار مي بيند و به ديگران وانمود مي كند كه حق پرست است، همان سرابي است كه تشنه كام آبش مي پندارد. [1] .



[ صفحه 156]




پاورقي

[1] اقتباس از آيه (والذين كفروا أعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمان ماء حتي اذا جاءه لم يجده شيئا و وجد الله عنده فوفيه حسابه) (سوره ي نور، آيه ي 39)؛ كساني كه كفر ورزيدند كارهايشان چون سرابي در زميني هموار است كه تشنه آن را آبي مي پندارد تا چون بدان رسد، آن را چيزي نيابد و خدا را نزد خويش يابد (م).


بازگشت