ذكر برخاستن و راز آن


ذكر در حال برخاستن از سجود در هر ركعت، عبارت است از «بحول الله تعالي و قوته أقوم و أقعد» [1] ؛ به حركت و توانايي خداي متعالي برمي خيزم و مي نشينم. راز مطلب اين است كه جهان تكوين كه در آن انسان صاحب انديشه و آزاد زندگي مي كند، از خون افراط مسلك «تفويض» منزه، و از كثافت تفريط مكتب «جبر» مبراست، بلكه از ميان اين دو نگرش افراطي و تفريطي، نگرشي مياني همانند شير ناب گوارا بر آن حاكم است كه جايگاهي خجسته، بين دو منزل ناميمون جبر و تفويض دارد؛ [2] چون تفويض گرا مي گويد: خداوند هيچ نيرو و توانايي درباره ي افعال و كارهاي ارادي انسان ندارد، و جبري مسلك نيز معتقد است: خوب و بد و هر حركت و تواني جز به دست خدا نيست [همه ي كارها را خدا انجام مي دهد و انسان هيچ كاره است] اما كسي كه باور دارد انسان موجودي انتخابگر است؛ از هر دو محذور پيش گفته مصون است و مي گويد: «لا حول و لا قوة الا بالله» يعني ثابت مي كند كه انسان، داراي حركت و تواني است كه از حول و قوه ي الهي نشأت گرفته است.

بنابراين، ذكري كه نمازگزار در حال برخاستن پس از جلوس بر زبان مي آورد، دربر دارنده ي يك اصل كلي است كه بدون در نظر داشتن حال اختصاصي آن به نماز، در



[ صفحه 147]



همه ي كارهاي ارادي او تحقق يافته است. اين اصل - آن چنان كه از متن ذكر پيداست - تنها مخصوص برخاستن نيست؛ زيرا نشستن انسان نيز همانند ايستادن او به حركت و توان خداوند صورت مي پذيرد، و اين همان راز تكويني است كه در روز قيامت - كه هر دروني آشكار مي شود - تجلي مي يابد. در آنجا باطل بودن دو كژ راهه ي جبر و تفويض كه خط مستقيم اختيار در وسط آنها قرار گرفته، به روشني نمايان مي شود، و راه شفاف حق در بين آن دو آشكار مي گردد. رازي كه به آن اشاره كرديم همان است كه از سخن گرانمايه امام صادق عليه السلام استفاده مي شود، حضرت فرمود: «كان أميرالمؤمنين يبرأ من القدرية في كل ركعة و يقول بحول الله و قوته أقوم و أقعد» [3] ؛ اميرالمؤمنين عليه السلام هماره از قدريه [4] در هر ركعت از نماز برائت مي جست و مي فرمود «بحول الله...».


پاورقي

[1] جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 293 - 295، ح 3171 و بعد.

[2] تشبيه زيبايي مكتب تفويض و جبر به «فرث» و «دم» و مسلك حق امر بين الأمرين به شير خالص و گوارا، اقتباس از آيه ي شريفه ي (... نسقيكم مما في بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربين) (سوره ي نحل، آيه ي 66) است (م).

[3] جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 295، ح 3181؛ وسائل الشيعة، ج 7، ص 287، ح 9363.

[4] اختلاف جبريون و مفوضه در معناي «قدري» هميشه وجود داشت و هر يك از اين دو گروه، ديگري را به قدري منسوب مي دانست و دامن خود را از آن مبرا مي داشت. علت اين امر حديثي است از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود «القدرية مجوس أمتي». علامه ي مجلسي (رحمه الله) مي گويد: در اخبار ما واژه ي «قدري» هم بر جبريون اطلاق مي شود، هم بر تفويضي (بحارالانوار، ج 5، ص 6) اميرالمؤمنين عليه السلام با ذكر ياد شده جاده ي هموار، مستقيم و روشن را مي پيمود و راهنمايي مي كرد. اين اصل از آن زمان تاكنون به عنوان «أمر بين الأمرين» در ميان اماميه، از اصول راهبردي به شمار مي رود (م).


بازگشت