راز قيام


بر اين پايه، ممكن است گفته شود راز و تأويل قيام عبارت است از اعلام آمادگي پيكار با دشمن با نيرويي كه او را بترساند، و ايستادگي در برابر هر بلاي آشكار. زيرا نماز از چيزهايي است كه مي توان از آن در پديده هاي سخت و ناراحتي هاي غمبار،



[ صفحه 112]



كمك گرفت چنان كه فرمود: (و استعينوا بالصبر و الصلوة وانها لكبيرة الا علي الخاشعين). [1] همچنين اعلام فرمود: (قوموا لله قانتين). [2] نيز درباره ي اعلام به بندگي و اطاعت فرمود: (يا أيها الذين امنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله) [3] و فرمود: (... كونوا قوامين لله شهداء بالقسط). [4] .

پوشيده نيست، آن كس كه تنها مراقبت از قيام براي خدا دارد، سرانجام برپا دارنده ي عدالت خواهد بود و در مرحله ي بعد، در برپا داشتن عدالت استوارتر و كوشاتر خواهد شد و به اصطلاح «قوام» مي گردد و بالاخره در مرحله ي پاياني مظهر «قيوم» مي شود و به تبع و عرض روي مردم به سوي او متوجه مي گردد، چنان كه در واقع و بالاصاله رو به جانب حي و قيوم مي كنند و تنها قصد او را دارند.

غرض اين كه: اگر در گفتگوها از شكيبايي، بردباري، تلاش، جهاد و اجتهاد به «قيام» تعبير مي شود، براي آن است كه حالت ايستادن نيرومندترين حالت براي انسان است كه مي تواند براي دفاع يا حمله و هجوم تصميم بگيرد. همچنين كشف و شهود ملكوتي را همواره به تناسب حالاتي كه در مقابل خدا براي انسان پيش مي آيد، مانند حضور در پيشگاه خدا، فرمانبرداري از امر او، اظهار خواري در آستان او و منتظر فرمان او بودن به قيام يا ركوع يا سجود يا جلوس تشبيه مي كنند.

آنچه در برپا داري نماز اهميت دارد، اين است كه نمازگزار براي خدا برپاي



[ صفحه 113]



ايستد، چيزي او را ناتوان نسازد و هيچ امري از امور او را بر زمين ننشاند، از اين رو درباره ي قيام در حال نماز وارد شده است: «من لم يقم صلبه فلا صلاة له» [5] ؛ ظاهر اين حديث گرچه بيان حكمي فقهي است كه لازم است انسان در حال تكبيرة الاحرام، قرائت و قبل از ركوع و مانند آن از مواردي كه قيام ركن يا جزء است، ايستاده باشد، ليكن تأويل حديث اين است كه انسان هنگام مناجات با خداوند بايد در برابر همه خاطره ها و دل مشغولي هاي نفساني ايستادگي كند، چه رسد به مصيبتهاي بزرگ غمبار و رخدادهاي ناگوار.

چنان كه زنده كردن عدل، اجراي قسط، كمك به ستمديده و دشمني با ستمگر نيازمند نيرويي است كه از آن تعبير به «قيام به قسط» مي شود، بر حسب آنچه در شأن خداوند آمده است؛ (شهد الله أنه لا اله الا هو و الملائكة و أولوا العلم قائما بالقسط» [6] و چون خداي سبحان پيوسته گواه بر وحدانيت خويش است، همواره قائم به قسط است. همچنين فرشتگاني كه در سخن، بر خداوند پيشي نمي گيرند و به فرمان او عمل مي كنند [7] ، و از خداوند كه حاكم بر آنهاست بيم دارند [8] ، و به اندازه يك چشم بر هم زدن هم نافرماني او نمي كنند [9] ، و نيز دانشوران، زيرا پيوسته گواه بر توحيد بودن، مستلزم همواره برپا دارنده ي قسط بودن است، پس خدا پيوسته قائم



[ صفحه 114]



است و شايد متصف بودن حضرت بقيةالله اعظم عليه السلام به وصف قيام (قائم) نيز از اين قبيل باشد.


پاورقي

[1] سوره ي بقره، آيه ي 45؛ از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و به راستي اين كار، گران است مگر بر فروتنان.

[2] سوره ي بقره، آيه ي 238؛ براي خدا بپا ايستيد و قنوت او گوييد.

[3] سوره ي نساء، آيه ي 135؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد، و براي خدا گواهي دهيد.

[4] سوره ي مائده، آيه ي 8؛ پيوسته براي خدا قيام نماييد و گواهان عدالت باشيد.

[5] جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 79، ح 2429.؛ كسي كه در حال ايستاده پشت او راست نباشد، نمازش كامل نيست.

[6] سوره ي آل عمران، آيه ي 18؛ خدا كه همواره به عدل قيام دارد، گواهي مي دهد كه جز او هيچ معبودي نيست، و فرشتگان او و دانشوران نيز گواهي مي دهند كه جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست.

[7] سوره ي انبياء، آيه ي 27.

[8] سوره ي نحل، آيه ي 50.

[9] سوره ي تحريم، آيه ي 6.


بازگشت